شهید کاظمی، آینه‌ی خرد و شهادت در روزگار فراموشی وجدان‌ها

هجده سال از شهادت سید مصطفی کاظمی می‌گذرد؛ مردی که در روزگار پریشانی و تفرقه، زبان عقل و همبستگی بود. او از معدود چهره‌هایی بود که در میان میدان سیاست و میدان جنگ، راه میانه‌ی عدالت و مردم‌گرایی را برگزید. امروز، در سالروز شهادتش، ملت افغانستان نه‌فقط یک چهره‌ی سیاسی را به یاد می‌آورد، بلکه یادآور آرمان انسانی است که هنوز زنده مانده: آرمان صلح، خرد و همدلی در سرزمینی که بارها صدای حق‌طلبانش در خون خاموش شده است.
شهید کاظمی، آینه‌ی خرد و شهادت در روزگار فراموشی وجدان‌ها

هجده سال از روزی می‌گذرد که یکی از بزرگ‌ترین فرزندان این سرزمین، سید مصطفی کاظمی، در انفجار بغلان به شهادت رسید؛ مردی که در میانه‌ی هیاهوی جنگ و قدرت، پرچم عقلانیت، وحدت و مردم‌دوستی را برافراشت. امروز، یاد او نه فقط یاد یک سیاست‌مدار، بلکه یاد وجدان بیدار ملت افغانستان است؛ وجدانِ زخمی از تکرار تاریخ، از ترور خردمندان و خاموش‌کردن صدای عدالت.

سرزمین ما، افغانستان، گویا در چرخه‌ای تلخ گرفتار است؛ هرگاه انسانی دلسوز، آگاه، صادق و وطن‌دوست از میان مردم برمی‌خیزد تا زخمی را مرهم نهد یا چراغی در تاریکی برافروزد، دست‌های پنهان و آشکارِ قدرت، یا او را خاموش می‌کنند یا به زندان می‌افکنند.
شهید سید مصطفی کاظمی نیز از همین تبار است: مردی که از دل فرهنگ برخاست، با عقل و اخلاق به میدان سیاست آمد، و در نهایت، قربانی همان تفکر تاریکی شد که همیشه از روشنایی خرد می‌هراسد. امروز در هجدهمین سالروز شهادتش، سخن از او گفتن، نه فقط یادکرد یک شخصیت تاریخی، بلکه بازخوانی وجدان گمشده‌ی یک ملت است.

شهید کاظمی را باید میان دو جهان شناخت: جهان سیاست و جهان فرهنگ.
او از نسلی بود که جنگ و جهاد را تجربه کرده، اما در همان میدان خون و آتش، از علم و فکر غافل نماند. در خاطرات علی نجفی ارزگانی (یکی از نویسندگان مطرح کشور)، چهره‌ی او نه به‌عنوان یک قوماندان نظامی، بلکه به‌عنوان یک روشن‌فکر و تکنوکراتِ فرهنگی ترسیم می‌شود؛ مردی با چهره‌ی خندان، ذهنی نقاد، و روحی پر از ایمان و عشق به مردم.

شهید کاظمی در همان نخستین دیدار، خود را نه در قالب یک فرمانده، بلکه به‌عنوان یک معلم و مربی جامعه‌ی نوین افغانستان معرفی می‌کرد. او باور داشت که قدرت واقعی در دانایی است، نه در تفنگ؛ در گفت‌وگو است، نه در حذف؛ در وحدت است، نه در تعصب.
او از حلقات آموزشی و نشریات فرهنگی سخن گفت، از فعالیت‌های خود در سازمان‌های علمی و دینی، و نشان داد که سیاست برایش ابزاری است برای خدمت، نه میدان شهرت.

اما همان‌گونه که تاریخ تلخ ما نشان می‌دهد، این کشور همیشه از وجود چنین انسان‌هایی در هراس بوده است. هرگاه خردمندی خواسته است با منطق و اخلاق، ساختار پوسیده‌ی قدرت را اصلاح کند، یا به جرم آزادگی‌اش به شهادت رسیده یا در حاشیه رانده شده است.

سید مصطفی کاظمی یکی از معماران وحدت ملی بود؛ سیاست‌ورزی که میان اقوام و جریان‌ها، پیوند و تفاهم ایجاد می‌کرد. او در روزگاری که افغانستان از تفرقه می‌سوخت، از گفت‌وگو میان جبهه‌ها، از پیوستگی شمال و جنوب، از عقلانیت در برابر افراطیت سخن گفت.
همین خرد و درایت، او را به خطرناک‌ترین دشمن جهل و تعصب بدل کرد؛ دشمنانی که نه از روبه‌رو، بلکه از پشت خنجر زدند.

کاظمی قربانی اتحاد شوم جهل داخلی و استعمار خارجی شد.
امریکا که در شعار از دموکراسی می‌گفت، در عمل هر صدای مستقل و مردمی را تهدیدی برای سلطه‌ی خود می‌دانست. آنان با همکاری عناصری در داخل کشور، نقشه‌ی حذف این چهره‌ی ملی و مردمی را طراحی کردند.
از منظر حقوق بشر و قوانین بین‌المللی، ترور یک سیاست‌مدار منتخب مردم، نقض آشکار اصول آزادی، استقلال و حق حیات است؛ جنایتی است علیه بشریت.

اما جنایت بزرگ‌تر، خیانت کسانی بود که از درون افغانستان، در خدمت این نقشه قرار گرفتند. آنان که به نام هم‌وطن، به دستور بیگانگان، خون یکی از بهترین فرزندان این خاک را ریختند، نه تنها به مردم، بلکه به دین، شرف و وجدان انسانی خود نیز خیانت کردند.
قرآن کریم صریحاً می‌گوید:«مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا» یعنی  هر کس انسانی را بی‌گناه بکشد، گویی همه‌ی انسان‌ها را کشته است. پس چگونه می‌توان با نام اسلام، دست به چنین جنایتی زد؟

شهید کاظمی نه از یک قوم، که از تمام مردم افغانستان بود. در قاموس او، «هزاره»، «پشتون»، «تاجیک» و «ازبک» تنها واژه‌هایی در کنار هم بودند، نه دیوارهایی میان دل‌ها.
او در سیاست، زبان وحدت بود و در اخلاق، نمونه‌ی ادب و صداقت. او مردی بود که قدرت را با ایمان معنا می‌کرد و سیاست را با اخلاق می‌زیست.

امروز که هجده سال از شهادت او گذشته، اما هنوز صدایش در جان مردم زنده است.
شهادت سید مصطفی کاظمی نه پایان یک زندگی، بلکه آغاز یک راه است؛ راهی که با اندیشه‌ی خردگرایی، اخلاق، عدالت و وحدت ملی روشن می‌شود.
اگر افغانستان روزی بخواهد از چرخه‌ی تکرار فاجعه و فساد رهایی یابد، باید به همان راه بازگردد که امثال شهید کاظمی نشان دادند؛ راه انسان‌مداری، دانش، گفت‌وگو و ایمان.

به روح بلندش باید درود می‌فرستاد و یادش را باید گرامی داشت، اما نه فقط با اشک، بلکه با عمل.
با دفاع از خرد در برابر جهل، با صداقت در برابر ریا، و با وحدت در برابر تفرقه.

زیرا ملت‌هایی که یاد شهیدان خردمند خود را فراموش کنند، دوباره قربانی خواهند شد.
و کاظمی، نامی است که تا وجدان و آزادی در این سرزمین زنده است، خاموش نخواهد شد.

 

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
اړونده منځپانګه
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x