نویسنده: ز. نظری
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) نه تنها یک رویداد تاریخی در صدر اسلام است، بلکه درسی ماندگار از مقاومت، آگاهی و دفاع از کرامت انسان است. در شرایط کنونی افغانستان، که زنان از حق آموزش و کار محروم شدهاند، بازخوانی سیره و اندیشه حضرت زهرا (س) میتواند چراغی برای بیداری خردمندانه و عزتجویانه زنان و مردان این سرزمین باشد؛ الگویی از ایمان، آگاهی و شجاعت که با عقل و فطرت انسان هماهنگ است.
در تاریخ اسلام، نام حضرت فاطمه زهرا (س) نه تنها به عنوان دختر پیامبر (ص)، بلکه به عنوان بانویی اندیشمند، شجاع و آگاه به حقوق خویش ثبت شده است. او در زمانی زیست که جامعه تازه از دوران جاهلیت بیرون آمده بود و هنوز بسیاری از ساختارهای مردسالارانه در رفتار و فرهنگ مردم نفوذ داشت. در همان بستر تاریخی، فاطمه زهرا (س) نه در میدان جنگ، بلکه در میدان آگاهی، سخن، استقامت و کرامت انسانی جنگید.
امروز، پس از چهارده قرن، زنان افغانستان نیز در برابر محدودیتها و محرومیتهای گسترده از آموزش و حضور اجتماعی، در وضعیتی مشابه قرار گرفتهاند؛ اما همانگونه که حضرت زهرا (س) در تاریک ترین روزها، نور آگاهی را روشن کرد، میتوان با تکیه بر عقل، ایمان و الگوی او، به سوی روشنی حرکت کرد.
فاطمه زهرا (س)؛ بانوی خرد، مقاومت و آگاهی
حضرت زهرا (س) در دفاع از حق ولایت و عدالت، هرگز به خشونت متوسل نشد. او با استدلال، سخن و خطبه، از حقیقت دفاع کرد. خطبه فدکیه او که یکی از متون مهم تاریخ اسلام است، نمونهای از عقلانیت دینی و بصیرت اجتماعی است. در آن خطبه، او از جایگاه انسان، عدالت اجتماعی و نقش مردم در هدایت جامعه سخن گفت.
زنان افغانستان نیز میتوانند از این شیوه الهام بگیرند: دفاع از حقوق انسانی از مسیر دانش، سخن آگاهانه و مقاومت اخلاقی. هیچ تغییری پایدار نمیشود مگر با فهم، استدلال و ایمان آگاهانه.
فاطمه زهرا (س) نه در کاخ و ثروت، بلکه در خانهای ساده زندگی کرد؛ اما با گفتار و رفتار خود، پایهگذار فرهنگی شد که در آن، زن نه وسیله، بلکه شریک در مسیر حقیقت بود. او هم مادر بود، هم معلم، و هم مصلح اجتماعی.
در جامعه امروز افغانستان، بسیاری از زنان نانآور، معلم و مادرند؛ اما با محدودیتهای سیاسی و فرهنگی مواجهاند. بازخوانی زندگی حضرت زهرا (س) به ما میآموزد که ارزش زن در جایگاهش در برابر خدا و انسانهاست، نه در فرمانپذیری کورکورانه. او نشان داد که زن میتواند اندیشمند، مسئول و اثرگذار باشد، بیآنکه حرمت دین را بشکند.
حضرت زهرا (س) در برابر ظلم ایستاد، اما هرگز دشمنسازی نکرد. او حتی درباره مخالفانش با ادب و متانت سخن گفت و هیچگاه از مسیر اخلاق و انصاف خارج نشد. همین رفتار، باعث شد که تاریخ، مظلومیت و حقیقت او را جاودانه کند.
در افغانستان نیز، راه رهایی از تبعیض و محرومیت، نفرت پراکنی نیست؛ بلکه تکیه بر خرد، گفتوگو، و اتحاد مردم در برابر نادانی است. اگر زنان و مردان افغانستان از راه عقل و ایمان آگاهانه حرکت کنند، هیچ قدرتی نمیتواند نور آگاهی را خاموش کند.
سیره و اندیشه حضرت زهرا (س) در وجود دخترش، حضرت زینب (س) ادامه یافت؛ بانویی که پس از واقعه کربلا، در اوج مصیبت و ویرانی، پرچم آگاهی و ایمان را برافراشت.
زمانی که او را به مجلس ابن زیاد در کوفه بردند، آن نامرد با غرور پرسید:
« کار خدا را با برادرت و خاندانَت چگونه دیدی؟»
و حضرت زینب (س) با آرامش، وقار و بینش توحیدی پاسخ داد:
«ما رأیتُ إلا جمیلاً» — من جز زیبایی ندیدم.»
این جمله کوتاه، اما ژرف، معنای عمیق ایمان را آشکار ساخت: دیدن حقیقت الهی در دل رنجها و پیروزی درون در برابر شکست ظاهری.
زنان افغانستان نیز میتوانند از این بینش الهام بگیرند؛ اینکه حتی در تاریکی محرومیت و تبعیض، میتوان با آگاهی، ایمان و مقاومت اخلاقی، زیباترین معناها را از دل رنج بیرون کشید. حضرت زینب (س) ادامه راه حضرت زهرا (س) بود، و هر دو نشان دادند که زن مؤمن میتواند عقل و ایمان را در کنار هم معنا کند؛ نه در سکوت، بلکه در روشنگری.
حضرت فاطمه زهرا (س)، چراغ عقل و ایمان در عصر تاریکی بود، شهادت وی صرفاً پایان یک زندگی نیست، بلکه آغاز یک راه است: راهی از جهل به آگاهی، از ترس به شجاعت، و از سکوت به سخن.
در جامعه امروز افغانستان، که زنان از حق آموزش، کار و حضور اجتماعی محروم شدهاند، بازگشت به الگوی فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س) یعنی بازگشت به عقل، ایمان، و کرامت انسانی.
اگر طالبان واقعاً میخواهند جامعهای اسلامی بسازند، باید بدانند که اسلام حقیقی با علم، عدل و کرامت زنده است؛ نه با محرومیت و سکوت زنان. فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س)بانوانی بودند که در برابر ظلم ایستادند، اما با زبان اخلاق و اندیشه. و این دقیقاً همان راهی است که میتواند افغانستان را از تاریکی نجات دهد:
راه حضرت فاطمه (س)، راه آگاهی است؛ راهی که زن و مرد را نه در تقابل، بلکه در تکامل میبیند!



