نشست شرمالشیخ که دوشنبه هفته جاری با میزبانی مصر و حضور سران چند کشور برگزار شد، قرار بود گامی در مسیر پایان دادن به جنگ ویرانگر غزه باشد. اما آنچه در این اجلاس رخ داد، بیش از آنکه نوید صلحی پایدار باشد، بازتابی از ناکارآمدی دیپلماسی منطقهای و تداوم رویکردهای سیاستمحور بر حساب حقوق انسانی بود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در این نشست با لحنی اغراقآمیز از امضای «سند جامع» میان حماس و رژیم صهیونیستی سخن گفت و ادعا کرد این توافق «نزاع سههزارساله» را پایان خواهد داد.
این بیان، فارغ از نادرستی تاریخی آن، نشاندهنده رویکردی است که پیچیدگیهای عمیق مسئله فلسطین را به یک درگیری باستانی فروکاسته و از ریشههای واقعی بحران -اشغالگری، آپارتاید و نقض حقوق بینالملل- چشمپوشی میکند. واقعیت این است که آنچه امضا شد، نه صلح بلکه آتشبسی موقت و بیضمانت است.
نکته محوری در این توافق، غیبت دو طرف اصلی منازعه است. نه رژیم صهیونیستی و نه جنبش حماس در جایگاه امضاکنندگان قرار ندارند؛ این سند توسط ترامپ، السیسی، اردوغان و امیر قطر به تصویب رسید. چنین ساختاری به معنای آن است که توافقی بر سر سرنوشت مردم غزه صورت گرفته، اما بدون مشارکت واقعی نمایندگان آنها. این رویکرد پاترنالیستی، که در آن قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تصمیمگیرندهاند، نشانهای از بیاعتنایی به اصل خودمختاری ملت فلسطین است.
از سوی دیگر، این توافق هیچ اشارهای به مسائل بنیادین ندارد: حق بازگشت پناهندگان، پایان اشغال، تشکیل دولت مستقل فلسطین، یا حتی محاکمه مسئولان جنایات جنگی در غزه.
از سوی هم، آینده حماس، وضعیت تسلیحاتی غزه و مکانیزمهای بازسازی در هالهای از ابهام باقی مانده است. بنیامین نتانیاهو، که رژیم او سابقه طولانی از نقض قطعنامههای سازمان ملل دارد، هیچ تعهد قابل اعتمادی برای احترام به این آتشبس ارائه نداده است. تجربه نشان میدهد که بدون مکانیزمهای نظارتی قوی و تضمینهای بینالمللی، چنین توافقاتی به سرعت به فراموشی سپرده میشوند.
باید پرسید که چرا کشورهای عربی، که سالها از همبستگی با فلسطین سخن گفتهاند، در چنین نشستی به نقشی صرفاً تزئینی بسنده کردهاند؟ حضور آنها در کنار ترامپ، رئیسجمهوری که دولتش بزرگترین حامی مالی و نظامی رژیم صهیونیستی در این جنگ بوده -بدون هیچ انتقاد جدی از سیاستهای واشنگتن و دیگر حامیان غربی تلآویو- بیش از آنکه نشانه اقتدار باشد، مظهر انفعال است. این نشست، به جای آنکه فرصتی برای فشار واقعی بر اشغالگر باشد، بیشتر به صحنهای برای تبلیغات سیاسی امریکا تبدیل شد.
در دو سال گذشته، بیش از هفتاد هزار فلسطینی جان باختهاند، میلیونها نفر آواره شده و زیرساختهای حیاتی غزه ویران گردیده است، اما نشست شرمالشیخ نه تنها پاسخی به این فاجعه انسانی نداد، بلکه با تمرکز بر پروتکلهای دیپلماتیک و بیانیههای مبهم، زخمهای عمیق این ملت را نادیده گرفت. از اینرو، شرمالشیخ چیزی جز نامی نمادین برای شرم سرانی نبود که یکبار دیگر سرنوشت مردم فلسطین را به حاشیه راندند، بیآنکه تدبیری پایدار و قابل اعتماد برای آینده این ملت مظلوم اندیشیده باشند.