اول دسامبر، روز جهانی ایدز، فرصتی است برای بازاندیشی در وجدان جمعی ما.
روزى که جهان با روبان سرخ به یاد میآورد که ویروس «اچ آی وی» هنوز از میان نرفته و هنوز میلیونها انسان در سراسر دنیا با آن زندگی میکنند. اما در افغانستان، این روز نه با آگاهی، که با سکوت و شرم سپری میشود.
در کشوری که فقر، جنگ و بیثباتی دهههاست به مردمش مجال نفس کشیدن نداده، بیماری ایدز نه تنها یک مسئلهٔ بهداشتی، بلکه یک «تابو» است؛ زخمی پنهان در عمق جامعهای که هنوز جرأت گفتن نامش را ندارند. بیماران، نه فقط با ویروس، بلکه با ترس از داوری و تحقیر دیگران دست و پنجه نرم میکنند. در جامعهای که «آبرو» گاه بر جان انسان پیشی میگیرد، بسیاری از مبتلایان ترجیح میدهند خاموش بمیرند تا اینکه بهعنوان بیمار اچ آی وی شناخته شوند.
اما پرسش اینجاست:
در چهار سال گذشته، از زمانی که طالبان قدرت را در دست گرفتهاند، وضعیت این بیماران چگونه بوده است؟
آیا بیماران مبتلا به اچ آی وی در افغانستان امکانات تداوی مناسب دارند؟
آیا برنامههای آگاهیدهی، آموزش و پیشگیری که باید از اولویتهای سلامت عمومی باشد، هنوز جریان دارد یا در سایه سیاست و تعصب فراموش شده است؟
گزارشها نشان میدهد که بسیاری از بیماران از مراجعه به مراکز درمانی خودداری میکنند. آنان از «زخم زبان جامعه» میترسند، از انگشتهای اتهام، از طرد شدن. باید گفت، تقصیر از آنان نیست. جامعهای که هنوز بین «بیمار بودن» و «گناهکار بودن» مرز نمیشناسد، طبیعی است که رنج دیدگانش را وادار به پنهانکاری کند.
در افغانستان، فقر مزمن و بیکاریِ گسترده، خود زمینه ساز بسیاری از بحرانهای بهداشتی است. مردمی که هنوز برای لقمهای نان، برای بقای خانواده و برای فرار از گرسنگی میجنگند، چگونه میتوانند از بیماریهای خاموش و پرهزینهای چون ایدز پیشگیری کنند؟ از دوران ظاهر شاه تا امروز، مردم ما بیش از هر چیز بهدنبال امنیت جانی و نفقه خانواده بودهاند؛ نه دولتها توانستهاند کار ایجاد کنند، نه امیدی دادهاند که زندگی از زیر خط فقر بیرون آید. در چنین شرایطی، چه انتظاری است که حاکمیتها به فکر درمان بیماران ایدز باشند؟
ایدز در افغانستان فقط یک بیماری نیست، بلکه نماد فاصله میان دولت و ملت است؛ فاصلهای که در آن انسانها فراموش میشوند، دردها پنهان میمانند و صدای رنج به گوش هیچ کس نمیرسد.
در حالی که شعار روز جهانی ایدز در سال گذشته «مسیرِ حقوق را انتخاب کن، سلامت من، حق من» بود، در افغانستان هنوز ابتدایی ترین حقِ سلامت در میان تبعیض، ناآگاهی و بیتوجهی گم شده است. سلامت، حقی انسانی است نه امتیازی سیاسی یا طبقاتی. هیچ بیماری نباید از بیماری خود شرمگین باشد و هیچ انسانی نباید از بیمِ قضاوت دیگران، از درمان بازبماند.
امروز، روز جهانی ایدز، فرصتی است تا بار دیگر از خود بپرسیم:
تا چه زمانی بیماران ما باید از شرم، دردشان را پنهان کنند؟
تا چه زمانی سلامت انسان در کشور ما قربانی سیاست و فقر خواهد شد؟
و تا چه زمانی حاکمیتها از یاد خواهند برد که دولت، مسئول درمان و آگاهی مردم است، نه قاضیِ زندگی و بیماری آنان؟
سخن آخر: ایدز را نمیتوان تنها با دوا و دارو مهار کرد، بلکه با آگاهی، شفقت، و درک انسانی باید با آن مقابله کرد. جامعهای که بیمارانش را می پذیرد، سالم تر از جامعهای است که آنان را پنهان میکند. اگر امروز به جای سرزنش، درک کنیم؛ اگر به جای قضاوت، آموزش دهیم؛ اگر به جای سکوت، سخن بگوییم، شاید فردا هیچ بیماری مجبور نباشد در خفا بمیرد.
در روز جهانی ایدز، به یاد داشته باشیم: ایدز یک جرم نیست، یک بیماری است.
و سکوت ما، خطرناک تر از خود ویروس است!



