در ۲۵ سرطان/تیر ۱۴۰۴، آسمان دمشق زیر آتش اسرائیل لرزید، در آن روز، بمبارانهای سنگین و پیاپی ارتش صهیونیستی، وزارت دفاع سوریه، مناطق مسکونی و حتی نزدیکی کاخ ریاستجمهوری را نیزهدف قرار داد. دهها شهروند بیگناه کشته شدند، خانهها ویران گردید، و جهان بار دیگر شاهد تکرار همان فاجعه همیشگی بود: اسرائیل میکُشد، امریکا توجیه میکند، و مدعیان دروغین آزادی، سکوت اختیار مینمایند.
اما این تنها فصل نخست این تراژدی نبود.
در ۷ قوس/آذر سال جاری نیز، حملات تازهای از سوی اسرائیل در خاک سوریه انجام شد و در حالیکه دمشق هنوز از زخم بمباران سرطان ماه بر زیر ساخت های نظامی، اقتصادی و بهداشتی التیام نیافته است اما تجاوز اسرائیل به خاک سوریه همچنان ادامه دارد.
اما الجولانی که خود را رئیس جمهور سوریه می خواند، در برابر تجاوز پیاپی و آشکار اسرائیل به خاک و مردم خود، سکوتی شرم آور و غیرقابل توجیه را اختیار کرده است؛ سکوتی که دیگر نمیتوان آن را «محاسبه سیاسی» نامید، بلکه باید آن را همسویی آگاهانه با دشمن دیرین امت اسلامی دانست.
وزارت خارجه دولت خودخوانده الجولانی با خونسردی اعلام میکند که «در برابر تجاوزهای مکرر اسرائیل خویشتنداری میکنیم»؛ گویی این حملات به یک کشور بیگانه رخ داده است، نه به قلب سوریهای که او مدعی رهبری آن است. این بیانیه، نه از سر عقلانیت دیپلماتیک، بلکه نشانه فروپاشی کامل وجدان ملی و دینی در ساختار سیاسی الجولانی است.
این در حالی ست که از منظر دین مقدس اسلام، دفاع از مردم مظلوم خویش و ایستادگی در برابر ظالم، فریضهای الهی است. اما الجولانی نه تنها نجنگید، بلکه در برابر بمباران وطن خود، خویشتنداری را فضیلت جلوه داد. آیا این همان «اصلاحات» و «توسعه»ای است که او وعده میداد؟ شعارهای دروغینی چون «سوریه آزاد»، «عدالت نوین» و «دولت مردممحور» امروز بیش از هر زمان دیگر بیاعتبار شدهاند. او که روزی خود را پرچمدار مقاومت در برابر ظلم معرفی میکرد، اکنون به ابزاری برای عادیسازی رابطه با اشغالگر قدس تبدیل شده است.
در همین میان، ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در اظهاراتی بیشرمانه از الجولانی تمجید کرده و او را «رئیس موقتی که برای روابط قوی با اسرائیل تلاش میکند» خوانده است! چنین سخنانی نه تنها توهین به ملت سوریه است، بلکه نقض آشکار اصول حقوق بشر و منشور ملل متحد است که اشغال و تجاوز را به صراحت محکوم میکند. آیا از نگاه ترامپ، رابطه با رژیمی که خانهها را بر سر مردم فرود میآورد، نشانه پیشرفت و تمدن است؟ این همان منطق وارونهای است که خاورمیانه را در آتش فرو برده است.
از سوی دیگر، اسرائیل با با تجاوز و نقض مکرر خاک سوریه، نه تنها مرتکب تجاوز نظامی شده بلکه مرتکب جنایت جنگی نیز گردیده است. حمله به خانههای غیرنظامیان، جلوگیری از امدادرسانی به مجروحان و حتی هدف قراردادن یک تازه داماد چند ساعت پس از مراسم ازدواجش، از منظر قوانین بینالمللی و کنوانسیون ژنو، جنایت علیه بشریت است. جهان متمدن، اگر واقعاً به ارزشهای انسانی پایبند است، نباید در برابر این جنایات سکوت کند.
در این میان، تنها صدایی که از درون سوریه برخاست، صدای دیدبان حقوق بشر سوریه بود. «رامی عبدالرحمان» با صراحت گفت: «الجولانی حتی یک گلوله هم به سمت اسرائیل شلیک نکرده است.» این جمله، نه فقط یک گزارش، بلکه محاکمهای اخلاقی است. دیدبان سوریه، برخلاف بسیاری از نهادهای سیاسی خاموش، حقیقت را فریاد زد و این شجاعت، شایسته تحسین است.
اکنون پرسش اساسی این است: آیا میتوان دولتی را که در برابر تجاوز به مردمش سکوت میکند، «دولت ملی» نامید؟ آیا میتوان رهبری را که در برابر دشمن قسمخورده امت اسلامی سر تعظیم فرود میآورد، «اصلاحطلب» دانست؟ پاسخ روشن است: نه. الجولانی، در تاریخ معاصر سوریه، نه به عنوان منجی، بلکه به عنوان چهرهای ثبت خواهد شد که در زمان بمباران وطن، سکوت کرد و خویشتنداری را جای مقاومت نشاند.
در جهانی که واژهها مسخ شدهاند و مفاهیم وارونه، هنوز باید حقیقت را فریاد زد:
اسرائیل تجاوزگر است، امریکا همدست تجاوز، و الجولانی شریک جنایت.
اما تاریخ، همیشه در نهایت جانب حقیقت را میگیرد. ملتها شاید زخمی شوند، اما خاموش نمیمانند؛ و سوریه، این کشور همیشه زنده، بار دیگر از زیر آوار سکوت و خاکستر برخواهد خاست.



