تحصیلات عالی در هر جامعه ای ستون توسعه و ضامن آینده نسلهاست. اما در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، این ستون به لرزه افتاده است؛ از حذف مضامین علمی و فلسفی گرفته تا بستن دروازه های دانشگاهها بر روی نیمی از جمعیت کشور؛ زنان و دختران.
سفر اخیر محمد ندیم به ج.ا.ایران، اگرچه در ظاهر با عنوان «توسعه روابط علمی» انجام میشود، اما پرسشهای سنگینی را در افکار عمومی برمیانگیزد:
آیا هدف، احیای علم است یا صرفاً نمایش دیپلماسی آموزشی؟ آیا این سفر میتواند شکافهای فرهنگی و علمی میان افغانستانِ بسته و ایرانِ دانشگاه محور را پر کند؟ و از همه مهم تر، آیا صدای زنان و دانشگاهیان خاموش شده افغانستان در این سفر شنیده خواهد شد؟
اکنون بیش از هر زمان، ضرورت دارد دو کشور در چارچوبی رسمی و روشن، همکاریهای علمی و دانشگاهی خود را گسترش دهند تا زمینهی پشتیبانی مؤثر از دانشجویان افغانستانی فراهم گردد. ایران در سالهای گذشته میزبان هزاران دانشجوی افغان بوده و نقش ارزشمندی در پرورش نخبگان این سرزمین ایفا کرده است.
سفر آقای ندیم میتواند فرصتی تازه برای تقویت این مسیر مشترک باشد؛ از طریق امضای تفاهمنامههای هدفمند در حوزهی بورسیه، تبادل استاد، و گسترش حمایت از آموزش عالی، بهویژه در بخش بانوان افغان که نیازمند فرصتهای بیشتر برای تحصیل در محیطهای امن و علمی هستند.
طالبان با حذف برخی مضامین از نصاب آموزشی، از جمله فلسفه، جامعهشناسی، موسیقی، روانشناسی و علوم انسانی، نظام دانشگاهی کشور را از تنوع فکری و روش علمی تهی ساختهاند.
پرسش اینجاست که:
چگونه میتوان از «توسعه علمی» سخن گفت در حالی که آزادی علمی در افغانستان سرکوب شده است؟
علم بدون نقد، تفکر و آزادی، به دانشگاه بسته و مسدود میماند نه به دانشگاهی پویا. امید میرود ج.ا.ایران، بهعنوان یکی از مراکز علمی جهان اسلام، این دغدغه را در مذاکرات رسمی مطرح کند و طالبان را به بازاندیشی در سیاست های علمی فراخواند.
درروازه دانشگاهها و مکاتب بر روی دختران کشور بسته است، در حالی که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «کسب علم و دانش بر زند و مرد مسلمان واجب است!»
جمهوری اسلامی ایران باید با صراحت، این اصل دینی را یادآور شوند و در چارچوب روابط علمی، از طالبان بخواهند زمینه آموزش زنان و دختران را فراهم آورند.
اگر طالبان به بهانههای فرهنگی یا امنیتی از این اصل طفره روند، میتوان دست کم با همکاری جمهوری اسلامی ایران، بورسیههای ویژه برای دختران افغانستان در دانشگاههای ایران ایجاد کرد.
این اقدام نه تنها عمل به تکلیف دینی است، بلکه گامی در جهت جلوگیری از مهاجرت بی رویه خانوادهها از افغانستان به ایران محسوب میشود.
سفرهای دیپلماتیک باید فراتر از امضای تفاهم نامههای نمادین باشد. دانشگاههای دو کشور باید با برنامهای روشن برای تبادل استاد، برگزاری دورههای مشترک آموزشی، و استفاده از ظرفیتهای تحقیقاتی ایران در بازسازی نظام علمی افغانستان اقدام کنند.
ایران در دهههای گذشته، میزبان هزاران نخبه علمی افغانستانی بوده است که امروز در داخل و خارج از کشور از سرمایههای دانشی افغانستان محسوب میشوند. اکنون وقت آن است که این سرمایه عظیم، دوباره در مسیر بازسازی علمی افغانستان به کار گرفته شود.
برای شفافیت و اعتمادسازی، ضروری است که پس از پایان این سفر، نشست خبری مشترکی با حضور رسانههای ایرانی و افغانستانی، و استادان دانشگاه برگزار شود.
جامعه علمی باید بداند که در این مذاکرات چه گذشته، چه تعهداتی داده شده و چه نتایجی حاصل گردیده است. خاموشی و بی اطلاعی در چنین مأموریت هایی، تنها به بی اعتمادی و گسترش تردید در افکار عمومی میانجامد.
زبان فارسی، شالوده تمدن علمی و فرهنگی افغانستان است. حذف واژه «دانشگاه» از سردر مراکز علمی، اقدامی نیست صرفاً زبانی، بلکه نمادی از تلاش برای حذف هویت تاریخی و فرهنگی مشترک ملتهاست.
طالبان باید بدانند که تقویت زبان فارسی به معنای پذیرش تنوع و غناست، نه تهدید. جمهوری اسلامی ایران میتواند در این سفر، به طور دیپلماتیک بر ضرورت پاسداشت زبان فارسی در نظام آموزشی افغانستان تأکید کند.
ایران طی دهههای اخیر، با وجود تحریمها و فشارهای بینالمللی، در عرصه علمی، فناوری، پزشکی و دانشگاهی پیشرفت چشم گیری داشته است.
دانشگاههای ایران میتوانند الگویی برای بازسازی زیرساختهای علمی افغانستان باشند. از تربیت استاد تا تجهیز دانشگاهها، از همکاری در رشتههای علوم انسانی تا پزشکی، ایران ظرفیت بیبدیلی دارد که در صورت وجود اراده سیاسی در دو طرف، میتواند آینده علمی افغانستان را دگرگون سازد.
سفر مولوی ندیم به ایران، در ظاهر سفری دیپلماتیک است، اما در باطن میتواند یک آزمون تاریخی برای سنجش صداقت طالبان در قبال علم و انسان باشد.
اگر این سفر به باز شدن دروازه های دانشگاهها بر روی زنان دختران، احیای آزادی علمی، احترام به زبان فارسی، و گسترش همکاریهای واقعی دانشگاهی بینجامد، میتوان آن را نقطه عطفی در روابط علمی ایران و افغانستان دانست.
اما اگر این سفر به بیانیهها و عکسهای تشریفاتی محدود بماند، چیزی جز نمایش سیاسی نخواهد بود.
جامعه علمی و نخبگان دو کشور انتظار دارند که «علم»، نه ابزار قدرت، بلکه راه رهایی و پیشرفت تلقی شود.
ایران و افغانستان، دو ملت با ریشههای مشترک فرهنگی، اگر در مسیر خرد، عدالت و دانش گام نهند، میتوانند از خاکستر جنگ و ویرانی در افغانستان، تمدنی تازه برپا کنند.



