سفر خلیلزاد به کابل؛ دیپلماسی سایه یا تکرار سناریوهای گذشته؟

تجربه نشان داده که تعاملات فاقد چارچوب حقوقی و تعهدات قابل پیگیری، به نتایج پایدار منجر نمی‌شوند. افغانستان امروز، فراتر از نیاز به گفت‌وگوهای پشت‌پرده، نیازمند تعهدات عینی است؛ تعهداتی که حقوق زنان، آزادی بیان و حکومت‌داری پاسخگو را تضمین کند…
سفر خلیلزاد به کابل؛ دیپلماسی سایه یا تکرار سناریوهای گذشته؟
لینک کوتاه: https://memar.press/?p=155622
منتشر شده در 7 ساعت پیش
شماره خبر 155622
1 عقرب 1404

بازگشت زلمی خلیلزاد به کابل، این‌بار در قالبی غیررسمی، بار دیگر پرونده پیچیده روابط واشنگتن-کابل را بر میز تحلیل گران می‌گذارد. دیدار وی با امیرخان متقی، وزیر خارجه اداره طالبان، در حالی محور گفت‌وگوها شده که سایه‌ی سوال بر آن سنگینی می‌کند؛ آیا این تعامل، گامی به سوی عادی‌سازی روابط است یا فصل تازه‌ای از همان سیاست‌های ناکام گذشته؟

خلیلزاد، معمار توافق‌نامه دوحه و چهره‌ای که نامش با خروج نیروهای امریکایی و فروپاشی نظام جمهوری گره خورده، اکنون بدون هیچ سمت رسمی، سومین سفر خود به افغانستان پس از سقوط کابل را تجربه می‌کند. وزارت خارجه طالبان این نشست را فرصتی برای «گسترش روابط دوجانبه» توصیف کرده، اما فقدان جزئیات و چارچوب رسمی، ماهیت این گفت‌وگوها را در هاله‌ای از ابهام نگه داشته است.

این دیدار، بیش از آنکه پیام روشنی منتقل کند، تداعی‌کننده دیپلماسی سایه است؛ مذاکراتی که در حاشیه و بدون تعهد مشخص، بیشتر خاطره گذشته را زنده می‌کند تا آینده‌ای شفاف ترسیم کند.

نقش خلیلزاد در پرونده افغانستان، از حمله ۲۰۰۱ تاکنون، مسیری پرفراز و نشیب بوده است. او که در مهندسی ساختارهای قدرت پس از طالبان نخست دخیل بود، بار دیگر در مذاکرات دوحه میانجی خروج امریکا شد؛ توافقی که منتقدان آن را «تسلیم بدون شرط» خواندند. توافقی که دولت افغانستان را در حاشیه قرار داد و راه را برای بازگشت طالبان هموار کرد.

امروز، حضور او در کابل، فارغ از عنوان رسمی، نشان‌دهنده استمرار نفوذی است که هرگز به‌طور کامل قطع نشده؛ نفوذی که برخی از آن به عنوان «وایسرای مدرن» یاد می‌کنند.

این بازدید، در بستر احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید، اهمیت دوچندان می‌یابد. تحلیلگران گمانه‌زنی می‌کنند که خلیلزاد، شاید به نمایندگی از جریانات خاصی، در حال آزمون زمین برای سیاست‌های آتی باشد. اما این پرسش باقی می‌ماند که آیا این تعاملات، راهی به سوی ثبات افغانستان می‌گشاید، یا صرفاً ابزاری برای تثبیت وضع موجود و مشروعیت‌بخشی به اداره طالبان، بدون الزام به اصلاحات بنیادین در حوزه حقوق بشر و حکمرانی فراگیر؟

تجربه نشان داده که تعاملات فاقد چارچوب حقوقی و تعهدات قابل پیگیری، به نتایج پایدار منجر نمی‌شوند. افغانستان امروز، فراتر از نیاز به گفت‌وگوهای پشت‌پرده، نیازمند تعهدات عینی است؛ تعهداتی که حقوق زنان، آزادی بیان و حکومت‌داری پاسخگو را تضمین کند. مذاکرات دوحه، با وعده صلح، در نهایت به بی‌ثباتی و انزوای بیشتر منجر شد. آیا این دیدار، همان مسیر را با لباسی نو طی می‌کند؟

افکار عمومی افغانستان، که از تجربیات تلخ گذشته آموخته، به‌حق نسبت به نقش شخصیت‌های خارجی در تعیین سرنوشت کشور بدبین است. خلیلزاد، چهره‌ای که نامش با وعده‌های ناتمام و سقوط یک نظام گره خورده، نمی‌تواند بدون پاسخگویی به گذشته، راهگشای آینده باشد. دیدار اخیر، فرصتی برای تأمل بر این نکته است که روابط پایدار، بر پایه استقلال و منافع ملی بنا می‌شود، نه بر محورهای شخصی و سیاست‌های غیرشفاف.

افغانستان، در میانه چالش‌های اقتصادی و امنیتی، نیازمند تعامل بین‌المللی است؛ اما تعاملی که کرامت و منافع مردم آن را در اولویت قرار دهد. دیدار خلیلزاد و متقی، تا زمانی که به تعهدات ملموس نینجامد، تنها نمادی از ادامه ابهامات خواهد بود.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email