بحران امروزی افغانستان علاوه بر ریشهها و عوامل متعدد داخلی آن، ابعاد پیچیده و کلان خارجی نیز دارد که بررسی و موشکافی آن نیازمند بحثهای فراوان و طولانی است.
در کنار سایر عوامل خارجی بحران افغانستان، نقش ایالات متحده امریکا در تعیین مسیر سیاسی کشور در نیم قرن معاصر اما بیش از همه نیاز به دقت و بررسی دارد؛ چه این که نقش ایالات متحده در تعیین وضعیت سیاسی افغانستان در چندین دهه اخیر با انتقادات زیادی همراه است.
حضور محوری امریکا در افغانستان پس از آن سنگینتر شد که رقیب جهانی آن اتحاد جماهیر شوروی سابق به منظور گسترش سیاستهای توسعه طالبانهاش به این کشور چشم دوخت و سرانجام با حمایت از احزاب کمونیستی تحت حمایت مسکو، کابل آن زمان عملا در حوزه نفوذ ابرقدرت شرق قرار گرفت.
با توجه به اهمیت استراتژیک افغانستان در آسیا ایالات متحده نیز در جهت مهار قدرت و نفوذ شوروی سابق در صدد حمایت از نیروهای مخالف حکومت کمونیستی در افغانستان برآمد و در این مسیر انواع امکانات نظامی و مالی خویش را در اختیار برخی گروههای مخالف کابل گذاشت.
بسیاری تحلیلگران نقش حمایتهای امریکا از گروههای جهادی در برابر حکومتهای کمونیستی وقت زیر حمایت شوروی در افغانستان را تعیینکننده میدانند و معتقدند در عدم چنین حمایتی تضعیف و سرانجام سرنگونی حکومت داکتر نجیبالله، رئیس جمهور پیشین افغانستان بعید به نظر میرسید.
در این سوی دیگر، نبود درایت سیاسی و فقدان اندیشه و تعهد ملی در میان برخی رهبران احزاب جهادی افغانستان هم سبب شد که پس از سرنگونی حکومت داکتر نجیب الله، کشور گرفتار آشوب و نزاع داخلی شود و افغانستان برای چندین دهه در سراشیب بحران و بیثباتی قرار گیرد.
با شروع جنگهای داخلی افغانستان که همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز بود ایالات متحده نیز به موازات منافع خود قضایای افغانستان را در حاشیه قرار داد تا اینکه گروه طالبان از دل تحولات و جنگهای داخلی کشور سر بلند کرد و سرانجام در پنجمین سال حاکمیت این گروه حملات مرگبار یازدهم سپتامبر توسط گروه القاعده به وقوع پیوست.
حکومت طالبان که حامی و پناهدهنده اسامه بن لادن رهبر القاعده بود در اثر حملات گسترده قوای ناتو و همسویی نیروهای مخالف طالبان در داخل افغانستان ظرف چند ماهی ساقط شد.
پس از سقوط حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱ ایالات متحده و شرکای بینالمللیاش یکبار دیگر افغانستان را در محراق سیاستهای خارجی خود قرار داده و با تزریق منابع مالی و انسانی فراوان اهداف و منافع خود را در جهتهای گوناگون دنبال کردند.
سیاستهای اشتباه و کجدار و مریز امریکا در جنگ بیست ساله اخیر در افغانستان باز هم محصولی تلخ و ناگواری برای مردم داشت و سردمداران به اصطلاح مهد دموکراسی خلاف شعارهای پرطمطراق و دهانپرکن قبلی شان عمل کردند؛ چنانچه حضور امریکا طی دو دهه در افغانستان خلاف شعارهای سران امریکا، نه به نابودی تروریزم انجامید، نه هم دولتی مدرن و دموکراتیک در این کشور پا گرفت و نه هم معضل مواد مخدر در این جغرافیا از بین رفت.
سرانجام امریکا پس از ماهها مذاکره با گروه طالبان در قطر، توافقنامه دوحه را با این گروه به امضا رساند که راه را برای خروج نیروهای امریکایی و متحدین آن در اگست 2021 هموار ساخت؛ خروجی غیرمسئولانه که همزمان بود با سقوط سریالی شهرهای افغانستان به دست نیروهای طالبان.
با تسلط مجدد طالبان بر کشور، امریکا هرچند سفارت و نهادهای دیپلماتیک خود را در افغانستان جمع کرد، اما کنشگران سیاسی و نهادهای گوناگون این کشور همچنان از دور دستی بر آتش دارند و هرازگاهی از نقشآفرینی در قضایای سیاسی کشور سخن میگویند.
به تازگی متیو تیلر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم گفته است: «ما برای پیشبرد منافع ملی امریکا با طالبان تعامل داریم.»
ض. موسوی