در کشوری که زخمهای جنگ، فقر، بیعدالتی و مهاجرت سالهاست به عمیقترین لایههای جامعه نفوذ کرده، امروز بار دیگر هشدارهای نهادهای بینالمللی باید وجدان عمومی ما را بیدار کند. گزارش مشترک یونیسف، صندوق نجات کودکان و نهاد بینالمللی «خوشه آموزش» نه یک سند خشک اداری، بلکه فریادی است از عمق یک بحران انسانی در حال گسترش: بازگشت ۶۰۰ هزار مهاجر دیگر تا پایان سال، افزایشی که شمار کل بازگشتکنندگان را به ۱.۶ میلیون تن خواهد رساند.
تصور کنید افغانستان امروز با اقتصادی نحیف، ساختارهای اجتماعی در هم شکسته و حکومتی که هنوز مشروعیت فراگیر داخلی و خارجی نیافته، چگونه میتواند از این حجم از انسانهای درمانده و بیپناه، آنهم در شرایط دشوار بیکاری، بیسرپناهی و چشم بهم بزنیم زمستان هم از راه می رسد، میزبانی کند؟
واقعیت تلخ این ست که امروز ما نه تنها با یک بحران مهاجرت، بلکه با آزمونی سرنوشتساز برای تعهد، انساندوستی و مسئولیتپذیری ملی مواجه هستیم. و در این میان، تنها دولت طالبان نیست که باید پاسخگو باشد، بلکه رهبران سیاسی خارجنشین نیز سهم عظیمی از این بحران اخلاقی و سیاسی دارند. (وقتی آنها خود را رهبران سیاسی می نامند، پس مسئولیت هم دارند.)
اگر این هشدارها گوش شنوایی داشته باشند، باید بدانند که زمان آن فرا رسیده که رهبران سیاسی تبعیدی، که سالهاست در سایه اختلافات سلیقهای و خودخواهیهای شخصی، فرصت اتحاد ملی را سوزاندهاند، از این بنبست بیرون آیند. دیگر بهانهای برای تفرقه نیست؛ نه در برابر این موج انسانی، نه در برابر سرنوشت کشوری که امروز بیش از هر زمانی محتاج یک صدای واحد، یک چشمانداز مشترک و یک نیت صادقانه است، لذا باید متحد شوند.
از سوی دیگر، خطاب ما به طالبان نیز روشن است: قدرتی که اکنون در اختیار دارید، بدون مسئولیت، مشروعیت نمیآورد. اگر خود را وارث خاک و مردم این سرزمین میدانید، آنگاه در برابر میلیونها انسانی که به وطن باز میگردند، تنها سخن از شریعت و امارت کافی نیست؛ باید نان باشد، باید سرپناه باشد، باید مکتب و دارو و درمان باشد و آب سالم باشد.
اکنون زمان آن است که اختلافات داخلی درونطالبانی را کنار بگذارید و از پولی که از معادن این سرزمین بهدست میآورید، برای مردمی استفاده کنید که با هزاران زخم از پاکستان و دیگر کشور ها اخراج و یا بازگشتهاند، نه برای تجهیز و تغذیه طالبان پاکستانی(TTP) . چراغی که در خانه رواست، حتی در مسجد هم روا نیست.
و هشدار جدیتر اینکه: راه جمهوریت سقوط کرده را تکرار نکنید. حامد کرزی و اشرف غنی، هر دو در گرداب خودبینی، حذفگرایی و غفلت از خواست مردم، محکوم تاریخ شدند. اگر امروز با همان ذهنیت بسته و اقتدارگرایانه، کشور را اداره کنید، دیر یا زود با همان سرنوشت روبرو خواهید شد و خود تان هم تجربه اول حکومت اول تان را دارید، تاریخ عادل است، هرچند گاهی صبر میکند.
در پایان، ما امروز در بزنگاه یک آزمون تاریخی ایستادهایم؛ آزمونی برای حکمت حاکمان، برای اتحاد سیاسیون و برای مسئولیتپذیری نهادهای جامعه. افغانستان دیگر توان هیچ اشتباه تازهای را ندارد. مهاجران ما تنها به به وطن برنمیگردند؛ آنها حامل درد، خاطره، زخم و امید هستند. و ما چه در قدرت، چه در رسانه، چه در سیاست، باید برای فردای این مردم کاری کنیم که ماندگار، انسانی و درخور وجدان تاریخ باشد!