نویسنده: دکتر لنگرزاد
زلزله کنر نه تنها خانهها و زندگی هزاران انسان را ویران کرد، بلکه پرده از واقعیتی هولناک برداشت: زمینهایی که باید مأمن مردم میبود، به میدان ماین و مواد منفجره بدل شده است. این فاجعه، بازماندگان را در کنار ویرانی طبیعی، اسیر میراث خونین جنگها، بیمسئولیتی دولتهای گذشته، خیانت جمهوریت و جنایت امریکا کرده است.
وقتی طبیعت میلرزد، انسان چشم به امداد میدوزد؛ اما در افغانستان، امدادگران نیز در دام ماینها و مواد منفجره گرفتار میشوند. هشدار سازمان ملل مبنی بر آلوده بودن ۲۵ کیلومتر از مناطق زلزلهزده کنر به ماین، نه فقط یک خبر، بلکه آیینهای است از دههها بیکفایتی و سیاستهای مرگآفرین قدرتهای داخلی و خارجی. امروز قربانیان نهتنها از آوار زلزله، بلکه از ماینهای کارگذاشتهشده توسط امریکا، طالبان، گروههای تروریستی وابسته و حتی دولتهای فاسد جمهوریت نیز بیم دارند. اینجاست که باید پرسید: چرا زمین افغانستان پس از دهها میلیارد دالر کمک جهانی هنوز ماینزدایی نشده است؟ و چرا باز هم خون بیگناهان باید قربانی خیانت سیاستمداران و بازیهای قدرت شود؟
ماینهای کارگذاشتهشده در افغانستان محصول چندین دوره جنگاند: از جنگ با شوروی گرفته تا جنگهای داخلی مجاهدین، جنگ طالبان با دولت جمهوریت و بمبهای امریکایی. هر یک سهمی در آلودگی خاک این سرزمین دارند. اما فاجعه اینجاست که هیچ دولتی در افغانستان چه جمهوریت کرزی و غنی، چه طالبان امروز وظیفه اصلی و انسانی خود را در پاکسازی این مرگهای خاموش انجام ندادهاند.
امریکا و متحدانش، که به بهانه مبارزه با تروریزم و آوردن دمکراسی افغانستان را اشغال کردند، خود بزرگترین حامی تروریزم بودند و زمینهای این کشور را با بمب و ماین آلودهتر ساختند. طالبان نیز که امروز بر مسند قدرتاند، نهتنها در گذشته از ماین بهعنوان ابزار جنگی استفاده کردند، بلکه اکنون نیز در برابر پاکسازی آن بیتفاوتاند. این یعنی مردم افغانستان میان دو زلزله گرفتارند: زلزله طبیعت و زلزله سیاست.
زلزله اخیر نشان داد که طالبان نه ظرفیت امدادرسانی دارند و نه اراده انسانی برای کاهش رنج مردم. بدتر از همه، ممنوعیت زنان از مشارکت در کمکرسانی و پرستاری است؛ در حالیکه حضور زنان در شرایط بحرانی، بهویژه برای کودکان، سالمندان و زنان آسیبدیده حیاتی است. طالبان با این سیاست زنستیزانه، نهتنها نیمه جامعه را خاموش کردهاند، بلکه روند امدادرسانی را فلج کردهاند.
دولتهای جمهوریت در بیست سال گذشته میلیاردها دالر کمک خارجی را دریافت کردند، بخشی از آن برای ماینزدایی اختصاص داشت. اما نتیجه چه شد؟ نه تنها زمینها پاکسازی نشد، بلکه بودجهها به جیب مقامهای فاسد سرازیر گردید. آنها حتی نتوانستند بخشی از خاک وطن را از این مرگهای پنهان آزاد کنند. این خیانت تاریخی بر گردن کرزی، غنی و تیمهایشان باقی خواهد ماند.
اگرچه طالبان امروز مسئول مستقیماند، اما نباید فراموش کرد که تمام دولتها و احزاب سیاسی افغانستان در این فاجعه شریک جرماند. میراث ماین و مواد منفجره، حاصل چهار دهه جنگ و سیاستبازی است؛ از شوروی تا امریکا، از مجاهدین تا طالبان و جمهوریت. هیچکس نمیتواند خود را تبرئه کند.
اگر طالبان و جامعه جهانی امروز دست به اقدام جدی برای ماینزدایی نزنند، فاجعهها ادامه خواهد یافت: کودکان در بازی، زنان در راه رفتن به مکتب یا چشمه، و حتی حیوانات اهلی چون گاو، گوسفند و الاغ هر لحظه در معرض انفجار قرار دارند. زمین افغانستان از کنر و بغلان تا هلمند و بدخشان و بقیه ولایت ها به میدان مرگ خاموش بدل شده است. این نهفقط یک بحران امنیتی، بلکه یک چالش انسانی و اخلاقی است که آینده نسلها را تهدید میکند.
زلزله کنر، بار دیگر ثابت کرد که افغانستان تنها اسیر بلایای طبیعی نیست، بلکه قربانی ماینهای سیاست، جنگ و فساد نیز هست. امریکا با تروریزمپروری، طالبان با زنستیزی و بیکفایتی، و دولتهای جمهوریت با فساد و خیانت، همگی در این فاجعه شریکاند. امروز، مسئولیت طالبان دوچندان است: هم در امدادرسانی، هم در ماینزدایی. اگر این وظیفه به تأخیر بیفتد، مرگ خاموش ماینها هر روز خون تازهای خواهد گرفت.
خردگرایی و اخلاق ایجاب میکند که به جای تکرار چرخه خون و انفجار، همه طرفها از طالبان گرفته تا جامعه جهانی به پاکسازی افغانستان از ماین و بمب اقدام فوری کنند. وگرنه این خاک، همچنان قربانگاه بیگناهان خواهد ماند؛ قربانگاهی که دیگر هیچ زلزله طبیعی بهاندازه ماینهای سیاست و جنگ در آن ویرانگر نیست.