روز کتاب و کتابخوانی را به تمام انسانهایی که به قلم و کتاب عشق میورزند و در واژهها به دنبال معنا و روشنایی میگردند، تبریک میگوییم. هرچند این روز در تقویم رسمی کشور همسایه ما ایران (۲۴عقرب/آبان) ثبت شده است، اما ما مردم افغانستان نیز سزاواریم از این روز هم به عنوان جشن دانایی و بیداری و هم به عنوان فارسی گویان تجلیل کنیم؛ چراکه زبان، فرهنگ و میراث فکری مشترک ما، ما را در پیوندی ناگسستنی با جهان کتاب قرار داده است. کتاب نه فقط مجموعهای از حروف، بلکه جان فرهنگ و حافظهی ملتهاست. در کشوری که کتاب به حاشیه رانده شود، اندیشه نیز تبعید میشود.
کتاب، نخستین مخلوق اندیشه و پایدارترین میراث انسان است. هر جامعهای که کتاب را گرامی بدارد، به سوی تمدن گام برمیدارد؛ و هر جامعهای که از کتاب فاصله بگیرد، در مسیر خاموشی و عقبماندگی فرو میغلتد. افغانستان، سرزمینی که زمانی زادگاه شاعران و دانشوران بزرگی چون مولانا، سنایی، ناصرخسرو، خوشحالخان ختک، بیدل دهلوی، خواجه عبد الله انصاری و رابعه بلخی و دیگران بود، امروز با اندوه باید بپذیریم که فرهنگ کتابخوانی در کشور ما رو به زوال است.
در روزگار ما، دیگر سخن از کتابخوانی تنها دعوت به مطالعه نیست؛ بلکه سخن از «بقای عقلانیت» در جامعهای است که در معرض خاموشی اندیشه قرار گرفته است.
چرا باید ما نیز از روز کتاب و کتابخوانی تجلیل کنیم؟
گرچه ۲۴ عقرب/آبان به عنوان روز کتاب و کتابخوانی در تقویم ایران ثبت شده، اما تجلیل از این روز برای مردم افغانستان نه تقلید، بلکه تداوم فرهنگی است. زبان فارسی، بستر تمدن مشترک چندین ملت است و هر برگ از کتاب فارسی، پیوندی میان بلخ و شیراز، میان غزنی و اصفهان، میان کابل و تهران، میان هرات و دوشنبه، و میان قندهار و سمرقند است.
از سویی دیگر، مرزهای جغرافیایی نمیتوانند میان انسانهای اهل خرد دیوار بکشند؛ اندیشه مرز ندارد، همانگونه که اندیشه در هر جا که زبان و فهم مشترک باشد، جریان مییابد. بنابراین، بزرگداشت روز کتاب و کتابخوانی، بزرگداشت فکر و فرهنگ مشترک انسانی است.
اگر به نمودار تاریخی کتابخوانی در افغانستان بنگریم، میبینیم که هرگاه حاکمان، خود اهل دانش و فرهنگ بودهاند، صنعت چاپ و نشر شکوفا شده و اهل قلم رشد کردهاند. از دوران احمدشاهی تا دوران جمهوریت، کتاب گاه اوج گرفته و گاه فروکش کرده است؛ و امروز، در سایه حاکمیت طالبان، این منحنی به پایینترین نقطه تاریخی خود رسیده است.
سانسور، جمعآوری هزاران جلد کتاب از کتابفروشیها، محدودیت بر نویسندگان، و بسته شدن درهای مکتب و دانشگاه به روی دختران و زنان، نه تنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه خیانت به خود دین اسلام است؛ دینی که با آیهی «اقرأ» آغاز شد و پیامبرش نخستین فرمانش را «خواندن» قرار داد. چگونه ممکن است کسانی که خود را پرچمداران اسلام میدانند، دروازه علم و کتاب را به روی نیمی از جامعه ببندند؟
اسلامِ راستین، دینی است که «دانش» را برتر از عبادت میداند و به «قلم» سوگند می خورد و «قلم» را مقدس میشمارد. اما طالبان، بهجای پاسداری از این میراث الهی، در عمل با جهل پیمان بستهاند. آنان با بستن مکاتب و دانشگاه ها بر روی زنان و دختران، جامعه را به سوی تاریکی سوق میدهند و نسلی را از حق دانستن محروم میسازند. این سیاست نه اسلامی است و نه انسانی.
هرگاه کتاب از زندگی مردم حذف شود، جامعه در معرض فروپاشی فکری و اخلاقی قرار میگیرد. کتاب، روح قانون مداری، تفکر انتقادی و هم زیستی را در انسان می پروراند. کاهش کتاب خوانی، مستقیماً با افزایش خشونت، تعصب، نابرابری و فقر فرهنگی پیوند دارد.
امروز در افغانستان، فقر اقتصادی سبب شده مردم برای نان تلاش کنند نه برای دانش؛ و این یعنی جامعهای که در تلاش برای بقا، آرام آرام معنای «زندگی خردمندانه» را فراموش میکند.
بسته شدن مکاتب و دانشگاه ها بر روی زنان و دختران، نه فقط یک تصمیم سیاسی، بلکه یک فاجعه فرهنگی است. هزاران دختر از تحصیل محروم ماندهاند، بسیاری ترک مکتب کردهاند و آیندهای تیره بر افق جامعه سایه افکنده است. انقطاع آموزش در این مقیاس، نسلی را بیسواد و جامعهای را بیفکر خواهد ساخت. هیچ جامعهای بدون حضور زنان تحصیلکرده نمیتواند به توسعه برسد.
کتابخوانی تنها با علاقه مردم زنده نمیماند؛ به صنعت نشر سالم و حرفهای نیز نیاز دارد. در سالهای اخیر، نشر کتاب در افغانستان گرفتار سیاست طالبانی، آشفتگی و بیکیفیتی شده است. از ضعف نگارش و صفحهآرایی تا محدودیت های که طالبان برای نشر اکثر کتاب ها اعمال کرده اند، همه سبب شدهاند که هم کتاب از نظر بصری و محتوایی جذابیت خود را از دست بدهد. و هم سطح کتابخوانی در کشور را تنزل بدهد.
در چنین شرایطی، نسل جوان به سوی نسخههای دیجیتال و مطالعه آنلاین روی آورده است؛ اما قیمت بالای اینترنت و فیلترینگ منابع علمی فارسی، مانع دیگری در راه ترویج فرهنگ مطالعه است.
آنچه امروز در افغانستان جریان دارد، تنها فقر اقتصادی نیست، بلکه فقر دانایی است؛ فقرِ اندیشه، فقرِ مطالعه و فقرِ آیندهنگری. اگر روند کنونی ادامه یابد، کشور با بحران جدی در زمینه تخصص، علم و فرهنگ مواجه خواهد شد. جامعهای که کتاب در آن مهجور بماند، ناگزیر از خشونت، جهل و استبداد تغذیه خواهد کرد.
کتاب، اکسیژن عقل است و مطالعه، تنفس انسان در هوای دانایی. جامعهای که کتاب نخواند، دیر یا زود خفه خواهد شد. امروز، افغانستان بیش از هر زمان دیگر به «فرهنگ مطالعه» نیاز دارد؛ به بازگشت به کتاب، به بازگشت به اندیشه و به بازگشت به روشنایی.
طالبان میتوانند دروازه های خرد را ببندند، اما نمیتوانند ذهنها را خاموش کنند. کتاب، راه خود را خواهد یافت، در حافظهها، در گوشیها، در دلهای جوانانی که هنوز به آینده باور دارند.
بیایید روز کتاب و کتابخوانی را نه فقط به عنوان یک مناسبت، بلکه به عنوان یک اعلام ایستادگی فرهنگی در برابر تاریکی تجلیل کنیم.
باشد که روزی، در افغانستانِ آزاد و آگاه، کتاب دوباره به جایگاه واقعیاش بازگردد، و هر خانه، چراغی از دانایی در دست داشته باشد.




