نویسنده: م. کهریزنوی
روز ۲۰ دسامبر بر اساس قطع نامه ۶۰/۲۰۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با هدف تقویت همبستگی جهانی در مبارزه با فقر و تحقق توسعه انسانی نامگذاری شد. این قطع نامه، همبستگی را یکی از «ارزشهای بنیادین روابط بینالملل در قرن بیستویکم» معرفی میکند؛ ارزشی که باید هزینهها، مسئولیتها و منافع جهانی را عادلانه توزیع نماید.
در اسناد بنیادین سازمان ملل، به ویژه اعلامیه توسعه هزاره، همبستگی نه یک توصیه اخلاقی، بلکه تعهدی سیاسی–حقوقی تلقی شده است. با این حال، پرسش کلیدی اینجاست: آیا دولتهای قدرتمند و نهادهای بینالمللی به این تعهد وفادار ماندهاند؟
نگاهی به واقعیتهای معاصر نشان میدهد که همبستگی بشر در عمل، بهشدت سیاسی، گزینشی و تابع منافع قدرت شده است.
- در یمن، میلیونها انسان قربانی جنگ، محاصره و گرسنگی سیستماتیک اند؛ فاجعهای که بنا بر گزارشهای نهادهای بینالمللی، یکی از بدترین بحرانهای انسانی جهان است، اما واکنش جامعه جهانی اغلب محدود، محافظهکارانه و بیاثر بوده است.
- در غزه، کشتار گسترده غیرنظامیان، به ویژه زنان و کودکان، تخریب زیرساختهای حیاتی و محروم سازی از غذا و دارو، آشکارا با اصول حقوق بینالملل بشردوستانه و ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق حیات و امنیت) در تضاد است. با این حال، حمایت سیاسی و نظامی برخی دولتهای قدرتمند چون امریکا از این وضعیت، مفهوم همبستگی را به سخره گرفته است.
- در سالهایی که داعش در عراق و سوریه مرتکب جنایات هولناکی از سر بریدن کودکان تا برده سازی زنان شد، گزارشها و تحقیقات مستقل بارها از نقش حمایتهای مالی، تسلیحاتی یا تسهیل گرانه برخی بازیگران منطقهای و بینالمللی (اسرائیل، امریکا، عربستان سعودی، قطر و ترکیه) سخن گفتهاند؛ هرچند این دولتها غالباً مسئولیت مستقیم را رد کردهاند. نفس این ابهام و فقدان پاسخگویی، خود نشانهای از بحران اخلاقی نظم جهانی است.
از منظر حقوق بشر، دولتهایی چون ایالات متحده امریکا، اسرائیل، بریتانیا، فرانسه، آلمان و برخی دولتهای منطقهای از جمله عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی و ترکیه، در موارد متعددی یا با اقدام مستقیم یا با حمایت سیاسی و نظامی غیرمستقیم، در تداوم جنگها و رنج انسانها سهیم بودهاند. این عملکرد با اصول بنیادین منشور ملل متحد، کنوانسیونهای ژنو و اعلامیه جهانی حقوق بشر ناسازگار است.
از منظر اسلام نیز، این رفتارها به شدت محکوماند. پیامبر اسلام(ص) نیز فرمودهاند:مسلمان برادر مسلمان است؛ نه به او ظلم میکند و نه او را تنها میگذارد.
بر این اساس، هر نوع مشارکت در ظلم، کشتار غیرنظامیان و گرسنه داشتن ملتها، چه از سوی دولتهای مدعی حقوق بشر و چه از سوی دولتهای مدعی اسلام، فاقد مشروعیت اخلاقی و دینی است.
در افغانستان، کودکان و زنان تحت حاکمیت طالبان، در شرایط فقر گسترده، محرومیت از آموزش و محدودیتهای شدید اجتماعی زندگی میکنند. این وضعیت، محصول یک چرخه پیچیده از اشغال خارجی، سیاستهای ناکام بینالمللی، فساد داخلی و رهاشدگی پس از خروج قدرتهای غربی است.
ایالات متحده و متحدانش، که دو دهه با شعار دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان حضور داشتند، امروز مسئولیت اخلاقی سنگینی در قبال وضعیت کنونی دارند. همبستگی بشر ایجاب میکند که مردم افغانستان، قربانی بازیهای ژئوپولیتیک نشوند و حقوق اساسی آنان، به ویژه حق آموزش و زندگی شرافتمندانه، گروگان سیاست نباشد.
و یکی دیگر از دلایلی بحران جاری در افغانستان؛ همانگونه که گزارشا ها و واقعیت های میدانی شهادت می دهند که نبود همبستگی، تحمل و پذیرش متقابل، یکی از ریشههای اصلی عقب ماندگی و تداوم خشونت و فقر در کشور بوده است. این تجربه، یک هشدار جهانی است: هیچ جامعهای بدون همبستگی واقعی، به صلح و توسعه پایدار نمیرسد.
روز بینالمللی همبستگی بشر، اگر صرفاً به صدور پیامها و برگزاری مراسم نمادین محدود بماند، چیزی جز یک مناسبت تشریفاتی نخواهد بود. همبستگی واقعی، نیازمند شجاعت اخلاقی، پاسخگویی سیاسی و عدالت عملی است.
جهان امروز بیش از هر زمان دیگر به همبستگی نیاز دارد؛ نه همبستگی گزینشی و سیاسی، بلکه همبستگی انسانی، جهانشمول و مسئولانه. کاهش فاصله میان فقیر و غنی، پایان دادن به مصونیت ناقضان حقوق بشر، حمایت واقعی از قربانیان جنگ و فقر، از غزه و یمن گرفته تا کابل و دمشق تنها زمانی ممکن است که دولتها و نهادهای بینالمللی، همبستگی را از شعار به تعهد عملی تبدیل کنند.
در غیر این صورت، روز بینالمللی همبستگی بشر، نه جشن انسانیت، بلکه یادآور شکست اخلاقی نظم جهانی خواهد بود.




