نویسنده: ز. نظری
در حالی که جهان در روز جهانی غذا بر حق همگانی انسانها برای «سیر بودن» تأکید میکند، در افغانستان از هر سه نفر یک نفر با گرسنگی دستوپنجه نرم میکند. این آمار، نه فقط یک عدد، بلکه سندی است از شکست تاریخی دولتهای پس از ۲۰۰۱ تا امروز؛ از جمهوریتهای فاسد کرزی و غنی احمدزی گرفته تا امارتِ بیبرنامهی طالبان. سرزمینی که میلیاردها دالر کمک جهانی به آن سرازیر شد، امروز در آستانه قحطی اخلاقی و انسانی ایستاده است.
۱۶ اکتبر، روز جهانی غذاست؛ روزی که سازمان ملل آن را یادآوری میکند تا انسان بداند «نان» حق است، نه امتیاز. اما در افغانستان، نان به کالایی سیاسی تبدیل شده است؛ بهایی که فقیر با عزت اش میپردازد و حاکمان با وعدهاش تجارت میکنند.
بر اساس گزارش سازمان ملل، از هر سه شهروند افغانستان، یک نفر از ناامنی غذایی رنج میبرد و دو سوم خانوادهها توان تأمین غذای روزانه خود را ندارند. این فاجعه، محصول مستقیم نظامهایی است که نه بر خرد، بلکه بر حرص و فساد استوار بودهاند؛ از دولتهای جمهوریت تا امارت طالبان.
در دو دهه جمهوریت، افغانستان شاهد سرازیر شدن بیش از ۹۰۰ میلیارد دالر کمک خارجی بود؛ اما نتیجه چه شد؟
اشرف غنی احمدزی و حامد کرزی، هر دو در قالب جمهوریتهایی با ظاهر مدرن و شعارهای توسعه، ساختارهای مافیایی قدرت و ثروت را شکل دادند. ثروت کشور در حلقههای نزدیک به ارگ، قراردادهای خیالی و پروژههای نیمهتمام ناپدید شد.
در حالی که دهقانان کشور بذر شان را در خاک خشک میکاشت و کارگر شهری از بیکاری رنج میبرد، اشرف غنی با تیم اقتصادی ناکارآمد اش افغانستان را به یک نمایشگاه آمارهای دروغین تبدیل کرد.
در پایان، همان رئیسجمهورِ مدعی اصلاحات، در روز سقوط کابل، با چمدانهای پر از پول از کشور گریخت؛ فراری که نه تنها خیانت به ملت، بلکه ننگی تاریخی بر چهرهی جمهوریتی بود که از آن فقط «نام» باقی ماند.
از ۲۰۰۱ تا امروز، هیچ دولتی در افغانستان یک سیاست ملی و پایدار برای فقرزدایی تدوین نکرد. پروژههای پراکنده و وابسته به کمک خارجی، نهتنها فقر را کاهش نداد، بلکه اقتصاد کشور را بهطور خطرناکی به «کمکخواری» وابسته کرد.
نه اصلاح ساختار کشاورزی انجام شد، نه بازار کار شکل گرفت، نه عدالت مالیاتی برقرار شد. مردم با وعدهی توسعه، به فقر سیستماتیک کشانده شدند. در حقیقت، دولتها بر گرسنگی حکومت کردند و نان را ابزار کنترل تودهها ساختند.
پس از سقوط جمهوریت، طالبان با شعار عدالت اسلامی وارد شدند، اما چهار سال پس از تسلط، افغانستان در بدترین وضعیت اقتصادی قرن خود قرار دارد.
تحریمهای بینالمللی، انزوای سیاسی، تعطیلی آموزش زنان و دختران و اجازه ندادن کار برای زنان سرپرست خانواده، و فرار نیروی متخصص، چرخهی فقر را عمیقتر کرده است. طالبان به جای اصلاح ساختار اقتصادی و تقویت تولید ملی، به سیاستهای نمادین و کوتاهمدت بسنده کردند.
امروز، زنان و کودکان بیشترین قربانیان این بحراناند؛ نه فقط از گرسنگی جسم، بلکه از فقر آموزشی، بهداشتی و روحی.
طالبان همچون پیشینیانشان، نان را از «حق» به «رحمت» تبدیل کردهاند؛ و جامعه جهانی را نیز تنها منبع نجات میدانند، بیآنکه خود طرحی برای خودکفایی داشته باشند.
گرسنگی در افغانستان دیگر فقط یک وضعیت اقتصادی نیست؛ بلکه شکلی از خشونت اجتماعی و اخلاقی است.
وقتی مادری در کشور میان غذا دادن به فرزند و فروختن بخشی از بدن خود برای بقا انتخاب میکند، این نه تقدیر الهی، بلکه نتیجهی خیانت سیاسی است. فقر در افغانستان ساختاری، تاریخی و عالماً عامداً تداوم یافته است تا مردم هرگز به استقلال اقتصادی و فکری نرسند.
در نگاه دینی نیز، گرسنگی مردم مسئولیتی الهی بر دوش حاکمان است؛ زیرا پیامبر اسلام فرمود: «هرکس شب را سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد، از ما نیست.»
افغانستان امروز نه از کمبود منابع، بلکه از کمبود وجدان رنج میبرد. سرزمینی که در زیر پایش طلا و آب است، در شکمهای مردمش نان ندارد. از جمهوریتهای فاسد تا امارتِ بیتدبیر، همه در آزمون عدالت و مسئولیت شکست خوردند.
روز جهانی غذا برای ما فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ آینهای است که چهرهی واقعی حاکمان را در برابر ملت گرسنه بازتاب میدهد.
نجات افغانستان از گرسنگی، تنها با نان حاصل نمیشود؛ بلکه با نان و خِرد، شرافت و عدالت اجتماعی.
تا زمانی که سیاست بر سفره مردم حکومت کند، نه جمهوری، نه امارت، بلکه فقط گرسنگی پابرجا خواهد ماند.