انفجار امروز در نزدیک دادگاه منطقه جی-۱۱ اسلامآباد، که بمبگذار انتحاری در آن با هدف نفوذ به ساختمان قضایی ناکام ماند و سرانجام به موتر پولیس حمله کرد، نشان میدهد که موج خشونت دیگر تنها در مناطق قبایلی و پیرامونی محدود نمانده، بلکه به مرکز قدرت سیاسی-اداری کشور رسیده است.
این حادثه تنها یک روز پس از نفوذ شبهنظامیان به کالج کادت وانا در وزیرستان جنوبی رخ داد و زنجیرهای از حملات مرگبار را به ذهن متبادر میسازد که طی سالهای اخیر جغرافیای امنیتی پاکستان را دگرگون کرده است.
آنچه امروز پاکستان با آن مواجه است، بازتاب تلخ و اجتنابناپذیر سیاستهای چهاردههایست که اسلامآباد بهعنوان ابزار ژئوپولیتیک منطقهای از آن بهرهبرداری میکرد. افراطگرایی که زمانی بهمثابه اهرم نفوذ در افغانستان و کشمکش با رقبای منطقهای پرورش یافت، اکنون در قالب هیولایی مهارناپذیر به خانهی سازندگانش بازگشته است.
نگاهی به تحولات امنیتی منطقه در دو دهه اخیر، تصویری متضاد اما گویا ارائه میدهد. افغانستان که در بیش از چهار دهه کانون بیثباتی و خشونتهای فراگیر بود، پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۱۴۰۰ خورشیدی، شاهد بهبود نسبی امنیت عمومی شد.
تحلیلگران امنیتی بر این باورند که گسترش حملات انتحاری و انفجارها در پاکستان، محصول مستقیم سیاست «عمق استراتژیک» بود که دههها توسط نهادهای امنیتی این کشور دنبال میشد. استفاده ابزاری از گروههای تندرو برای نفوذ در افغانستان، اکنون به قیمت ناامنی فراگیر در خاک پاکستان تمام شده است. آنچه زمانی کالای پُرسود ژئوپولیتیک تلقی میشد، امروز به منبع تهدید وجودی برای ثبات داخلی تبدیل گشته است.
واقعیت انکارناپذیر آن است که راهحل پایدار برای بحران امنیتی پاکستان، فراتر از عملیات نظامی محدود و اقدامات تاکتیکی است. دستکشیدن اسلامآباد از آنچه مقامات پاکستانی خود بارها به آن بهعنوان «بازی کثیف» اذعان کردهاند، تنها مسیر نجات است. پاکستان باید بپذیرد که سیاست پرورش افراطگرایی برای اهداف منطقهای، دیگر قابل کنترل نیست و تنها با تغییر بنیادین در رویکرد راهبردی، میتوان از چرخهی خشونت فزاینده رهایی یافت.
انفجار امروز اسلامآباد، زنگ خطری جدی برای سیاستگذاران پاکستانی است. آنچه در قلب پایتخت رخ داد، نشان میدهد که افراطگرایی دیگر در مرزها محدود نمانده و به تهدیدی فراگیر برای بافت اجتماعی و ثبات سیاسی آن کشور تبدیل شده است. پرسش اساسی این است که آیا اسلامآباد آماده مواجهه صادقانه با میراث سیاستهای چهاردههای خود است یا همچنان در انکار واقعیتهای تلخ باقی خواهد ماند؟




