دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، بار دیگر پرده از زوایای پنهان جنگ افغانستان برداشت و با صراحتی غیرمعمول، ناکامی نظامی واشنگتن را به گردن تصمیمات سیاسی انداخت.
این اظهارات که در سخنرانی به مناسبت ۲۵۰مین سالگرد نیروی دریایی امریکا مطرح شد، نه تنها اعتراف به شکست است، بلکه کنار زدن نقاب از واقعیتهای تلخی است که دههها بر ملت افغانستان سایه افکنده است.
ترامپ با لحنی انتقادآمیز تأکید کرد: «ما جنگیدن برای پیروزی را متوقف کردیم. به راحتی میتوانستیم پیروز شویم، اما کار سیاسی وارد شد و گفتند آرامتر پیش برویم.»
این جملات، انگشت اتهام را مستقیماً به سوی سیاستمداران و جنرالان «نالایق» نشانه میگیرد؛ همانهایی که پیشتر نیز در واکنشهای عمومی او هدف قرار گرفته بودند. اما آیا واقعاً سیاست تنها مقصر بود، یا این سخنان تلاشی برای فرار از مسئولیت تاریخی است؟
جنگ بیستساله امریکا در افغانستان با وعدههایی آغاز شد که امروز چون سرابی در صحرای تاریخ محو شدهاند. ریشهکنی تروریزم، نابودی کشت خشخاش و برپایی دولتی دموکراتیک؛ آرمانهایی که در سال ۲۰۰۱ با هیاهوی رسانهای اعلام شدند، اما در نهایت جای خود را به واقعیتهایی تلختر از هر شکستی دادند.
خروج غیرمسئولانه و هرجومرجآمیز سال ۲۰۲۱، نقطه پایان این ماجراجویی پرهزینه بود. سرمایهگذاری هنگفت بالغ بر ۷ میلیارد دالر در تجهیزات نظامی، نتوانست به اهداف اعلامی جامه عمل بپوشاند.
تروریزم نهتنها ریشهکن نشد، بلکه با ظهور گروههای افراطی جدید، دامنه آن گسترش یافت و ابعاد تازهای به خود گرفت. کشت مواد مخدر نیز، بهجای کاهش، به یکی از ستونهای اصلی اقتصاد سیاه افغانستان بدل شد و بار مشکلات اجتماعی را دوچندان کرد. این پارادوکس، نمایانگر شکاف عمیق میان اهداف و نتایج است.
«تصمیمات سیاسی» که ترامپ به آن اشاره دارد، گویی ریشه در پیچیدگیهای ژئوپلیتیک منطقه دارد. واشنگتن بهجای اتخاذ استراتژی نظامی خود را در دام بازیهای دیپلماتیک گرفتار ساخت و راه مذاکره با طالبان را پیش گرفت. توافق دوحه، که زمینهساز خروج امریکا شد، در واقع استراتژی نظامی را به مذاکرات دیپلماتیک فروکاست و راه را بر بازگشت طالبان به قدرت هموار کرد.
با این حال، اظهارات اخیر ترامپ بیش از آنکه پاسخگو باشد، یادآور زخمهای عمیقی است که بر پیکره ملت افغانستان نقش بسته است. خروج شتابزده امریکا نهتنها ثبات سیاسی را برهم زد، بلکه موج ویرانگر ناامنی، فقر و بیثباتی را برانگیخت و کشور را در گرداب بحرانی چندلایه فرو برد. پیامدهای این خروج، هماکنون در تمام عرصههای زندگی مردم قابل مشاهده است.
در محافل سیاسی امریکا، بحث بر سر ماهیت این جنگ همچنان ادامه دارد و مقامات دیدگاههای متفاوتی ابراز میکنند. برخی به شکست آشکارا اذعان دارند و برخی دیگر، همچون ترامپ، سیاست را مقصر میشناسند. اما واقعیت انکارناپذیر آن است که این جنگ، درس عبرتی تلخ برای قدرتهای بزرگ شد. درسی که میفهماند دخالت نظامی بدون درک عمیق فرهنگی و اجتماعی، محکوم به شکست است و هیچ قدرت نظامی نمیتواند جایگزین ارادۀ ملی شود.
اظهارات ترامپ، فراتر از یک سخنرانی مراسمی، بازتابی از ناکامیهای سیستماتیک در سیاست خارجی امریکاست. افغانستان که قرار بود الگویی از دموکراسی و توسعه در منطقه باشد، اکنون با چالشهای عظیمی روبهروست که هر یک به تنهایی میتواند آینده کشور را تحتالشعاع قرار دهد.
وضعیت کنونی، نه فقط نتیجه رویکرد نظامیمحور امریکاست، بلکه گواهی بر این حقیقت است که افغانستان، قربانی بزرگترین شکست استراتژیک واشنگتن در قرن بیستویکم شده و در گرداب پیچیدهترین بحران معاصر خود به سر میبرد.