هوا گرم است، جادهها خلوت است. سرک برچی آن جمع و جوش سالهای گذشته را ندارد، دیگر خبری از دختران مکتبی و دختران که کورس و دانشگاه میرود نیست. یک یک کودک که بیک کتابهایش به کفشهایش میرسد تنها کسانی هستند. آنها نه خبری از بدبختی و فقر مردم دارند و نه کار به محدودیتهای طالبان، فارغ از تمام دغدغههای این کویر وحشت لقمه نانی در دست دارد و با سوی خانه میرود.
موتر تونس چراغ داد با دست اشاره کردم که میروم. سوار شدم. چند ایستگاه گذشته از سیت پشت سر صدای دلنشین بلند شد و گفت: «بیدر پایین میشم.» دختری که ماسک سیاه زده بود، ماسک سیاه به سیاهی روزگار زنان، از موتر پایین شد.
از شیشه موتر به بیرون خیره شدم. برگهای درختان سبز شده امید زنده شدن شان میرود ولی درختان کنار جاده هم مثل عابران خسته و ناامید است. در زیر هر دختر مردان در بین کراچیهای شان خوابیده و منتظر لقمه نان هستند.
وقتی به پلخشک رسیدم تشنه و خسته نعشم را کشان کشان به سایه رساندم. چند لحظهای را نظارهگر دختران و پسران برچی شدم. دختران جوان با استایلهای مُد روز، موهای رنگ شده و چهرههای خندان.
پسران نیز با موهای استایلی طوری که سه قسمت سر شان را تراشیده و پیش سر شان را دراز گذاشته و کمانی از آنها پذیرایی میکند.
با دیدن جوانان برچی یک لحظه به یاد دوره جمهوریت رفتم، روزهای که کافهها و رستورانتها برچی با نوای ساز و موسیقی پر بود، جوانان با عطر حضور شان بر اشتیاق من میافزود دختران و پسران در این کافهها بودند که میخندیدن و غرق در عشق و خوشحالی بودند. تلفنم زنگ خورد و این یادواره زیبای ذهن مرا نابود کرد. دیدم سهیلا است. دیگر انگار توان راه رفتن ندارم.
سهیلا امیری که در یک خانواده ۷ نفری زندگی میکند، در مورد تجربههای شخصی خودش از انزوا و محدودیتها پرسیدیم.
افسرده و ناامید، با لبهای خشکیده اشک در چشماناش حلقه زده، میگوید: روزگار غریبی است، تنها و درمانده در وادی وحشت. رویاهایم نابود شد. دوازه سال پدر و مادرم از دل و جان برایم مایه گذاشتند تا برای خودم کسی شوم. تا فردا مثل خودشان از فقر سواد رنج نبرم، ولی طالب آمد و همه چیزم را از من گرفت، ایکاش در کاج عروج میکردم و بیشتر روزهای بدبختیام را به نظاره نمینشستم.
سهیلا میگوید که در خانه با مشکلات روحی و روانی گرفتار شده است. چون از وقتی که مکاتب را بستند، خانواده و فامیلها برای رفتن به خانه شوهر برایش خط و نشان میکشند.
این دختر اما در مورد محدودیتها بر زنان و دختران به این باور است که حکومت طالبان سرانجام در برابر اراده زنان عقب نشینی خواهد کرد.
او از جامعه بینالمللی و نهادهای مدافع حقوق زنان میخواهد که برای باز شدن مکاتب و دانشگاه به روی دختران بر طالبان فشار بیاورند.