بانک جهانی در تازه ترین گزارش خود، تأیید کرده است که اقتصاد افغانستان برای دومین سال پیهم رشد مثبت را تجربه کرده است. بر اساس این گزارش، تولید ناخالص داخلی کشور که در سال گذشته میلادی ۲.۵ درصد رشد داشته، در سال ۲۰۲۵ میلادی به ۴.۳ درصد افزایش خواهد یافت. در این گزارش از کاهش تورم، افزایش درآمدهای داخلی، جمعآوری مؤثر مالیات و بازگشت گسترده مهاجران بهعنوان عوامل کلیدی رشد یاد شده است؛ رشدی که بیشتر در بخش خدمات و سکتور خصوصی قابل مشاهده است و میتواند نویدبخش روزهای بهتری برای مردم باشد.
ما در افق، به عنوان رسانهای آزاد، وظیفهی خود میدانیم که کارهای مثبت و سازندهی هر نهاد یا حکومت را تحسین کنیم، همانگونه که بی پروا و صادقانه سیاستهای نادرست و تصمیمهای زیان بار را نیز به چالش میکشیم. نگاه ما نه از سر دشمنی است و نه از سر مصلحتجویی؛ بلکه از سر دلسوزی برای ملتی است که هنوز در آرزوی رفاه، عدالت و آزادی نفس میکشد.
بیتردید، رشد اقتصادی در دو سال اخیرهرچند شکننده و محدود نشانهی نوعی مدیریت منسجم تر در بخش مالی و اداری طالبان است. کنترل تورم، جلوگیری از فرار عواید و بازسازی نظام مالیاتی کشور، گامهای مثبتی است که باید دیده و ستوده شود. این دستاورد، نشان میدهد که اگر ثبات اقتصادی با اصلاحات ساختاری، عدالت اجتماعی و مشارکت ملی همراه گردد، افغانستان میتواند از دل بحران، امید را بیرون بکشد.
اما این «اگر» بزرگ، همان جایی است که آیندهی ما رقم میخورد!
رشد اقتصادی بدون رشد فکری و اجتماعی، دوام نخواهد داشت. اگر طالبان میخواهند این مسیر مثبت را تداوم بخشند، باید درهای سیاست را به روی نسل تازه، جوان و کارشناس باز کنند؛ نسلی که آزموده اما هنوز آلوده نیست. حکومت فراگیر، نه یعنی بازگرداندن همان رهبران سیاسیِ شکست خورده و بی کفایت که سالها کشور را به بن بست کشاندند، بلکه یعنی ایجاد ساختاری متشکل از نیروهای متخصص، تحصیل کرده و بی طرف که از درد مردم آگاهاند و از منافع ملی دفاع میکنند.
و از همه مهم تر، هیچ شکوفایی اقتصادی در کشوری ممکن نیست که نیمی از جمعیت آن از حق آموزش، کار و حضور اجتماعی محروم باشد. باز کردن درهای مکاتب و دانشگاهها بر روی زنان و دختران افغانستان، نه فقط یک ضرورت انسانی و اخلاقی، بلکه یک الزام اقتصادی است. رشد پایدار، بدون مشارکت زنان، رویایی ناقص است.
افغانستان امروز بر سر یک دوراهی ایستاده است: یا این رشد اقتصادی تازه را به سکویی برای توسعهی همهجانبه بدل میکند، یا آن را با سیاستهای بسته و انحصاری، در نطفه خفه میسازد. تصمیم با طالبان است؛ اما آینده، از آنِ ملتی است که دیگر نمیخواهد قربانی آزمونهای تکراری باشد.
امروز بیش از هر زمان دیگر، ما به «ثبات عاقلانه» نیاز داریم، نه ثبات خاموش.
به «رشد انسانی»، نه فقط به آمار و ارقام. به «افغانستانی برای همه»، نه فقط برای گروهی خاص. راه دشوار است، اما ممکن.
اگر صداقت در نیت باشد و «خرد» در تصمیم، میتوان از همین خاک سوخته، شکوفهی امید رویاند!



