رازهای ۱۱ سپتامبر و فاجعه‌ای به نام «دموکراسی امریکایی»

حادثه ۱۱ سپتامبر تنها یک تراژدی انسانی نبود، بلکه پرده‌ای بود بر سناریویی پیچیده و از پیش‌مهندسی‌شده که امریکا با بهره ‌برداری از آن، نه برای امنیت شهروندان خود بلکه برای لشکرکشی به خاورمیانه و اشغال افغانستان و عراق استفاده کرد.
رازهای ۱۱ سپتامبر و فاجعه‌ای به نام «دموکراسی امریکایی»

نویسنده: م. کهریزنوی؛

حادثه ۱۱ سپتامبر تنها یک تراژدی انسانی نبود، بلکه پرده‌ای بود بر سناریویی پیچیده و از پیش‌مهندسی‌شده که امریکا با بهره ‌برداری از آن، نه برای امنیت شهروندان خود بلکه برای لشکرکشی به خاورمیانه و اشغال افغانستان و عراق استفاده کرد. امروز که زوایای تاریک و «حفره‌های حقیقت» آن روز روشن‌تر شده است، پرسش‌های بزرگی همچنان بی‌پاسخ مانده‌اند: اگر القاعده دشمن شما بود، چرا به افغانستان حمله کردید در حالی‌که رهبر آن، اسامه بن‌لادن همراه با نیرو هایش، در پاکستان خانه امن داشتند؟

در ساعت ۸:۴۶ صبح روز یازده سپتامبر ۲۰۰۱، جهان شاهد برخورد اولین هواپیما با برج شمالی مرکز تجارت جهانی بود. صحنه‌ای که در ابتدا باورنکردنی می‌نمود، اما باورنکردنی‌تر از آن، فیلمبرداری دقیق همان لحظه از همان زاویه بود؛ گویی کارگردانی از پیش تعیین‌شده پشت دوربین ایستاده است. اندکی بعد، برج دوم هدف قرار گرفت و این‌بار صحنه به‌صورت زنده از تلویزیون پخش شد. اما آنچه حیرت‌انگیزتر بود، نه خود برخورد بلکه فرو ریختن غیرعادی برج‌ها در زمانی معادل سقوط آزاد. کارگران و آتش‌نشانان زنده‌مانده شهادت دادند: «طبقه به طبقه منفجر می‌شد، انگار در هر طبقه بمب گذاشته بودند.»

این‌ها تنها بخش کوچکی از ده‌ها «راز و گاف» ۱۱ سپتامبر است؛ از اعلام زودهنگام خبر فروریختن ساختمان شماره ۷ توسط BBC تا شواهد علمی استفاده از «نانوترمیت» در آوار برج‌ها. پرسش اساسی اینجاست: آیا این یک «عملیات تروریستی» بود یا یک «مهندسی تخریب» برای تغییر نقشه ژئوپلیتیک جهان و توطئه‌ای برای جنگ‌های صلیبی نوین؟

پروفسور استیون جونز و ده‌ها دانشمند مستقل تأکید کردند که حرارت ناشی از سوخت جت قادر به ذوب فولاد نبوده و آنچه رخ داد، شباهتی تام با عملیات «مهندسی تخریب کنترل‌شده» داشت. همین یافته‌ها، هزاران امریکایی را به خیابان‌ها کشاند تا دولت بوش را متهم به دست داشتن در انفجارها کنند. برخی فریاد زدند: «ریشه توطئه انفجارها، در کاخ سفید بود. دیک چنی بود که آن ساختمان‌ها را منفجر کرد.»

فیلم مستند «تغییر از دست رفته» و کتاب «یازده سپتامبر، دروغ بزرگ» بیش از پیش نشان دادند که این فاجعه، زمینه‌سازی برای لشکرکشی به افغانستان و عراق بود. چنانچه وسلی کلارک، فرمانده پیشین ناتو، بعدها افشا کرد: «امریکا اوایل سال ۲۰۰۱ تصمیم گرفته بود به عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران حمله کند.»

اینجاست که یک پرسش اساسی شکل می‌گیرد: امریکا که مدعی دشمنی با القاعده بود و بن‌لادن در پاکستان پناه داشت، چرا افغانستان را اشغال کرد؟ چرا به خانه امن القاعده در پاکستان حمله نکرد؟ پاسخ روشن است: افغانستان، قربانی سناریوی امپریالیستی واشنگتن برای تبدیل خاکش به میدان جنگ، اشغال و تاراج منابع شد.

امریکا با شعار «مبارزه علیه تروریزم و دموکراسی» وارد افغانستان شد. اما نتیجه چه بود؟ بیست سال جنایت، غارت منابع طبیعی، نابودی زیرساخت‌های فرهنگی جامعه. خون جوانان افغانستان توسط طالبان و اشغالگران امریکایی ریخته شد. و در نهایت، با خیانت آشکار اشرف غنی و تبانی با شبکه حقانی و پشت‌گرمی به واشنگتن، افغانستان دوباره به نقطه صفر سقوط کرد. امروز نیمه جامعه، زنان و دختران، از ابتدایی‌ترین حق انسانی یعنی آموزش محروم‌اند و اندک دستاوردهای دوران جمهوریت به دست طالبان نابود شد.

طالبان امروز خود را پیروز می‌دانند اما در واقع ابزار همان سناریویی هستند که بیست سال پیش با نام «مبارزه علیه تروریزم» آغاز شد. اگر طالبان می‌خواهند افغانستان دوباره قربانی بازی‌های جهانی نشود، باید از لجاجت دست بردارند، به حکومت همه‌شمول تن دهند، دانشگاه‌ها و مکاتب را بر روی زنان بگشایند و مذهب برحق جعفری را به رسمیت بشناسند. هر راه دیگری، جز بن‌بست تاریخی و فروپاشی اخلاقی و سیاسی در پی ندارد.

یازده سپتامبر، بیش از آنکه یک حادثه تروریستی باشد، یک پروژه سیاسی بود؛ پروژه‌ای که با خون هزاران شهروند افغانستان و عراقی نوشته شد. امریکا با دم و دستگاه رسانه‌ای‌اش «نمایش وطن‌پرستی» را بازی کرد تا جنگ‌های صلیبی نوین را آغاز کند. اما حقیقت دیر یا زود برملا می‌شود: آن روز نه القاعده، بلکه «امپراتوری دروغ» بود که بر برج‌های دوقلو سایه افکند.

امروز افغانستان بر ویرانه‌های بیست سال اشغال و خیانت ایستاده است. اگر طالبان از این تاریخ عبرت نگیرند و به همزیستی قومی و مذهبی تن ندهند، بار دیگر همان امریکا و هم‌پیمانانش این سرزمین را میدان بازی‌های خونین خود خواهند ساخت. یازده سپتامبر تنها یک هشدار برای امریکا نیست؛ بلکه آینه‌ای است پیش روی طالبان و همه سیاستمداران افغانستان که اگر به خرد، عدالت و همزیستی روی نیاورند، تاریخ بار دیگر آنان را در صف «ابزاران توطئه» ثبت خواهد کرد.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط