دوسال از حضور مجدد طالبان بر کابل میگذرد، واینک افغانستان شرایط پسا جمهوریت را تجربه و سپری مینماید. در طول تسلط طالبان بر افغانستان، حرف و حدیثهای بسیاری به جود آمد که هرکدام از آنها به نوبه خود از اهمیت برخوردار بوده و نیاز به بررسی و شرح دارد اما آنچه در نوشتار حاضر به آن تمرکز شده است، مقایسه مختصر میان دوره های گذشته، از جمله جمهوریت و حضور طالبان بر مسند قدرت میباشد.
قبل از طالبان آزادیهای اجتماعی در کشور وجود داشت که مردم میتوانستد به راحتی و آزادانه به امور گوناگون ورود پیدا کنند اما پس از طالبان با محدودیت شدید مواجه شد.
در گذشته مردم و رسانهها قادر بودند آزادانه در مورد مسایل حکومتی، اظهار نظرکنند و مطالباتشان را بدون هراس بیان کنند، ولی در اداره طالبان کسی قادر نیست که از ضعف ها و مشکلات سخن بگوید، زیرا ترس از بازدشت و بازجویی، جرات را از مردم گرفته است.
در جمهوریت به دلیل فضای باز، فعالیتهای اقتصادی و تجاری رونق داشت اما در حاکمیت طالبان، کاهش چشمگیری یافته است، به نحوی که بسیاری از مردم افغانستان در مرز فقر مطلق به سر میبرند و توان تامین احتیاجات روزمره خویش را ندارند.
صرف نظر از اینکه که دولت قبل در افغانستان با رای مردم یا تقلب روی کار آمد، اما روال مردم سالاری و رای گیری در افغانستان وجود داشت و آنان در انتخاب رییس جمهور و نمایندگان پارلمان نقش داشتند ولی در حکومت طالبان، مردم نه تنها نقشی در تعیین سران حکومت نداشته بلکه حق اعتراض و نقد را نیز ندارند. یعنی حکومت طالبان با توسل به زور بر مردم حکمرانی می کنند و دموکراسی و رای در این نظام جایگاهی ندارد.
دولت قبل در میان سایر کشورها و سازمانهای بین المللی رسمیت داشت و تا کنون بسیاری از نمایندگیها و سفارت خانهها در اختیار آنان قرار دارد اما حکومت طالبان را هیچ کشوری به رسمیت نشناخته و طالبان نیز نتوانسته اند اعتماد جامعه جهانی را برای رسمیت شناخته شدن حکومت خویش به دست آورد. لذا طالبان در میان کشورهای جهان با بحران عدم مشروعیت و رسمیت مواجه است. علاوه بر این مردم افغانستان نیز از گروه طالبان دلخوش ندارند؛ بنابر این طالبان نه مقبولیت داخلی دارد و نه رسمیت جهانی.
زنان در حکومت طالبان با محدودیت و محرومیتهای بی سابقه ای روبه رو شده اند. بانوان کشور ما حق تحصیل و کار ندارند؛ و از ابتدایی ترین حقوق که برای زنان وجود دارد محروم شده شده اند. زنان، در گذشته در حوزههای مختلف حضور داشتند و میتوانستند نقش آفرینی کنند؛ زنان و دختران در زمینه علمی، سیاسی و فرهنگی به فعالیت مشغول بودند و حتی وزیر و نمایندگانی از زنان در حکومت انجام وظیفه میکردند.
هر چند طالبان توانسته اند در حوزه مبارزه با فساد و نا امنی، موفقیت نسبی به دست آورند اما در حوزههای گوناگون حکومتی، نواقص و ایراد دارند که تا کنون برای رفع آنها اقدامی نکردهاند و عزمی نیز برای بهبود اوضاع ندارند.
با این حال، حکومتی که در افغانستان حضور دارد نه خواست مردم افغانستان است و نه میتواند خود را با ملت افغانستان هماهنگ سازد؛ در نتیجه نوعی عدم سنخیت میان طالبان و مردم افغانستان و نیز جامعه جهانی به وجود آمده است که افغانستان را به سوی بحران هدایت میکند.
بنابر این ستاوردهای که در گذشته به دست آمده بود، همه از دست رفته و آنچه به دست آمده خیلی ناچیز و کم اهمیت میباشد. در چنین شرایطی، توپ در میدان طالبان است که با چه سیاستی افغانستان را اداره نمایند! یا حقوق مردم افغانستان را به صورت کامل به رسمیت میشناسد و آنان را در تعیین سرنوشتشان سهیم میکند تا افغانستانی آباد و آزاد شکل بگیرد و یا به سیاست یکجانبه و گروهی خویش ادامه میهند و کشور را با چالشهای بیشتری مواجه میسازند که نتیجه ای جز بحران و عقب ماندگی نخواهد داشت.