ده سفر خائنانه؛ چهره‌ی پنهان حنیف اتمر فاش شد!

حنیف اتمر، وزیر خارجه و مشاور پیشین امنیت ملی افغانستان، به ‌تازگی اعتراف کرده است که برای آزادی ملا عبدالغنی برادر، از رهبران طالبان، ده بار به پاکستان سفر کرده است. این اعتراف، نه فقط یک خبر سیاسی، بلکه سندی از خیانت تاریخی است؛ خیانتی که در پوشش «صلح» و «گفتگو» انجام شد و بهای آن خون هزاران نظامی، کودک، زن و دانشجویان بود. این قلم، از منظر عقل، دین و وجدان، این اقدام و دیگر عملکردهای چهره‌هایی چون اتمر، حامد کرزی و اشرف غنی را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه قوم‌ گرایی، خودپرستی و وابستگی به بیگانگان، ریشه سقوط جمهوریت و مصیبت کنونی افغانستان است.
ده سفر خائنانه؛ چهره‌ی پنهان حنیف اتمر فاش شد!

در تاریخ معاصر افغانستان، کمتر دوره‌ای به اندازه‌ی دو دهه‌ی جمهوریت، فرصت‌های بزرگ و در عین حال خطاهای نابخشودنی را در خود جمع کرده است. کسانی که در قدرت بودند، از حنیف اتمر گرفته تا حامد کرزی و اشرف غنی، با شعار «بازسازی»، «صلح» و «دموکراسی» بر اریکه قدرت نشستند، اما در عمل، نه تنها به آرمان مردم وفا نکردند، بلکه بذر نابودی را در دل نهادهای ملی کاشتند.

اعتراف اخیر اتمر مبنی بر سفرهای مکررش به پاکستان برای آزادی ملا برادر، نماد همین انحراف است: صلحی که به قیمت خون مردم، و گفتگویی که بر جنازه‌ی جمهوریت استوار شد.

اتمر با افتخار می‌گوید که «ده بار برای آزادی ملا برادر به پاکستان رفتم تا زمینه گفتگو و مذاکره فراهم شود.»؛ اما پرسش اساسی این است: گفتگو با چه کسی و با کی ها؟ با همان کسانی که روزانه در مساجد، مکاتب، دانشگاه‌ها و قرارگاه‌های امنیتی، با انتحاری های شان و با ماین های جاده ای شان فرزندان این وطن را به خاک و خون می‌کشیدند؟
اگر صلح واقعاً هدف بود، چرا هیچ‌ گاه صدای مادران شهدا شنیده نشد؟ چرا عدالت در اولویت نبود؟ و چرا آزادی کسی پیگیری شد که دستش تا مرفق به خون بی ‌گناهان آلوده بود؟

اتمر در حالی از «اعتماد نداشتن به پاکستان» سخن می‌گوید که خود ده بار به آغوش همان کشوری پناه برد که سال‌ها پناهگاه طالبان، داعش و استخبارات مرگبار علیه افغانستان بوده است.
این تناقض، نه نشانه‌ی سیاست‌ مداری، بلکه سند آشکار نفاق و دوگانگی است. تو چگونه می‌توانی به مردم بگویی که به پاکستان اعتماد نداری، در حالی که خود، مأمور آزادی یکی از مهره‌های استراتژیک آن کشور بوده‌ای؟

اتمر، همچون دیگر اعضای ساختار جمهوریت، از بیت‌المال حقوق‌های گزاف می‌گرفت، از قراردادهای غیرقانونی بهره‌ مند بود و خود بخشی از نظامی بود که فاسد ترین دستگاه‌های اداری و امنیتی تاریخ افغانستان را شکل داد.
آیا خیانت فقط در فروش خاک است؟ یا در فروختن خون هم است؟
کسی که برای آزادی قاتل ملت خویش گام بردارد، هرچند در لباس وزیر خارجه یا مشاور امنیت ملی باشد، در حقیقت روح جمهوریت را به دار آویخته است.

در این میان، نمی‌توان از نقش دو چهره‌ی دیگر غافل ماند: حامد کرزی و اشرف غنی.
کرزی، با ترویج قوم‌گرایی و باند بازی، نظام را به میدان تقسیم قومی بدل کرد و استخبارات بیگانگان را در تار و پود دولت ریشه داد. او به‌جای ملت‌ سازی، قبيله ‌سازی کرد و با تملق نسبت به طالبان، روح مقاومت ملی را شکست.
اشرف غنی، در ادامه همان مسیر خیلی هم شدید تر از کرزی، جمهوریت را به بنگاه شخصی خود تبدیل کرد. در روز سقوط، نه در کنار مردم، بلکه با پول‌های بیت‌المال که دزدیده بود فرار کرد. او در هماهنگی کامل با امریکا و بخشی از طالبان، کشور را تسلیم کرد تا خود در امنیت زندگی کند و میلیون‌ها شهروند کشور در فقر، تبعید و ناامنی بسوزند.

در تمام این سال‌ها، حنیف اتمر نیز همان حلقه‌ی اتصال بود؛ مردی که در همه‌ی حکومت‌ها بود، در همه‌ی خیانت‌ها شریک بود، و اکنون بیرون از قدرت، نقش «منتقد» را بازی می‌کند تا شاید بار دیگر خود را به صحنه بازگرداند.

از دیدگاه اسلام، خیانت به امت و به خون شهدا، از بزرگ ‌ترین گناهان است. قرآن کریم در سوره انفال آیه ۲۷ می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

ای اهل ایمان! با فاش کردنِ اسرار و جاسوسی برای دشمن به خدا و پیامبر خیانت نکنید، و به امانت های میان خود هم خیانت نورزید، در حالی که می دانید خیانت، عملی بسیار زشت است!

اتمر و امثال او امانت قدرت را از مردم گرفتند تا حافظ جان، مال و عزت آنان باشند، اما آن را ابزار امتیاز، تبعیض و سازش با دشمن ساختند.
از منظر حقوق بشر نیز، این خیانت به معنای «تسلیم عاملان جنایت علیه بشریت» است. کسی که برای آزادی چهره‌ای چون ملا برادر تلاش می‌کند، عملاً از عاملان کشتار جمعی حمایت کرده است.

افغانستان نه فقط به‌ دلیل دشمنان بیرونی، بلکه به‌ سبب خیانت رهبران درونی سقوط کرد. اتمر، کرزی و غنی، و امثال اینها در یک چیز مشترک‌اند:

  • خودپرستی به‌جای مردم دوستی.
  • قوم‌گرایی به‌جای ملت‌گرایی.
  • و سازش با دشمن به‌جای ایستادگی برای وطن.

اگر امروز اتمر از طالبان و پاکستان انتقاد می‌کند، باید نخست به آینه‌ی تاریخ بنگرد و پاسخ دهد: تو خود، کدام سنگ بنای این مصیبت را نگذاشتی؟
امروز، مردم افغانستان از رهبران خیانت ‌کار بیزارند، نه از صلح واقعی؛ از دروغ، نه از گفتگو.
نجات افغانستان نه در بازگشت چهره‌های سوخته، بلکه در ظهور نسلی است که صلح را با عزت بخواهد، سیاست را با صداقت، و ایمان را با خرد جمع کند.
خیانت اتمر، کرزی، غنی و تیم شان نه فقط یک لغزش سیاسی، بلکه جنایتی اخلاقی و تاریخی است. تاریخ روزی آنان را نه به عنوان «سیاستمداران»، بلکه به عنوان «عبرت ‌نامه‌ی خیانت» در حافظه‌ی ملت ثبت خواهد کرد.
خون شهیدان هنوز می‌جوشد، و فریادشان گواه است که آن «ده سفر به پاکستان» نه مأموریت صلح، بلکه ده خیانت پیاپی به مردم افغانستان بود.!

 

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x