خطابه یا سیاست؟ نقدی بر لغزش‌های یک خطیب

خطابه یا سیاست؟ نقدی بر لغزش‌های یک خطیب

سخنان اخیر جناب واعظ زاده بهسودی، در مقام یک خطیب تأثیرگذار اما فاقد دانش و تجربه لازم در عرصه سیاست، به‌خوبی نشان‌دهنده‌ی ضعف درک سیاسی و عدم آگاهی از پیامدهای بلندمدت مواضع احساسی و نسنجیده است.

آنچه در این اظهارات مشاهده می‌شود، بیش از آنکه مبتنی بر یک نگاه تحلیلی و آینده‌نگر باشد، بیانگر تلاش برای تحریک احساسات قومی و تباری است که می‌تواند عواقب زیان‌باری برای مردم افغانستان و جامعه مهاجران داشته باشد.

واعظ زاده، هرچند در خطابه و تحریک احساسات عمومی موفق است، اما جهان سیاست چیزی فراتر از قدرت بیان و جذابیت کلام است. سیاست یک دانش پیچیده است که علاوه بر تسلط بر مبانی نظری، نیازمند تجربه، پختگی و “هوش سیاسی” است. ورود به سیاست بدون درک اصول و قواعد آن، نه‌تنها موجب تصمیمات اشتباه می‌شود، بلکه خسارات جبران‌ناپذیری را برای جوامع در پی دارد. خطاهای سیاسی واعظ زاده می‌تواند فضای اجتماعی و سیاسی مهاجران افغانستانی در ایران را به‌طور جدی تهدید کند.

واعظ زاده با طرح ادعاهای جنجالی علیه ایران، اظهار نظر کرده است. به‌عنوان مثال:

وی مدعی شده که ایران به اهل سنت اجازه ساخت مسجد نمی‌دهد و حتی مساجدی در مشهد تخریب شده است. این ادعا نه‌تنها فاقد شواهد متقن است، بلکه نشان از ناآگاهی از پیشینه اسلامی و شرایط خاص برخی مکان‌ها دارد. اگر واقعه‌ای مشابه در مشهد رخ داده باشد، آیا واعظ زاده از دلایل پشت آن مطلع است؟ مگر در تاریخ اسلام، مسجد ضرار توسط پیامبر اکرم (ص) به دلیل نقش فتنه‌برانگیز آن ویران نشد؟ دخالت در مسائل داخلی یک کشور دیگر، آن‌هم بدون اطلاع کافی، اقدامی نابخردانه و غیراخلاقی است.

واعظ زاده مدعی شده که ایرانی ها از مجتهدین افغانستانی تقلید نمی‌کنند و حتی نماز پشت سر آنان نمی‌خوانند. این سخن، نشان‌دهنده‌ی ناآگاهی از اصول اجتهاد در فقه شیعه است. تقلید در میان شیعیان، بر اساس اصول علمی اجتهاد و برتری علمی مرجع اعلم صورت می‌گیرد و این امر به ملیت افراد ربطی ندارد. حمله به کانون‌های علمی مانند قم و نجف، که همواره در خدمت جهان اسلام بوده‌اند، تنها به ایجاد تفرقه میان شیعیان می‌انجامد.

اظهارات احساسی و ناسنجیده واعظ زاده، تنها موجب تقویت جریان‌های مهاجرستیز در ایران خواهد شد. به‌ویژه مهاجران هزاره ‌تبار که واعظ زاده خود را نماینده آنان معرفی می‌کند، از نخستین قربانیان این موج خواهند بود. چنین سخنان تند و تحریک‌آمیزی، تنها بهانه‌ای به دست مهاجرستیزان خواهد داد تا محدودیت‌ها و تبعیض‌ها علیه مهاجران افغانستانی را تشدید کنند.

ایران، به‌عنوان تنها نظام سیاسی شیعی در جهان، همواره علیه ظلم در حمایت و دفاع از مردم افغانستان، فلسطین، لبنان و یمن ایستاده است. در جنگ‌های غزه و محاصره ظالمانه مردم آن منطقه، جمهوری اسلامی تنها دولتی بود که به‌طور عملی از آنان حمایت کرد. این در حالی است که بسیاری از دولت‌های اسلامی، صرفاً نظاره‌گر بوده و هیچ اقدامی انجام نداده‌اند. آیا انتقاد تند و غیرمنصفانه از چنین نظامی که خود در معرض توطئه‌ها و هجمه‌های گسترده است، چیزی جز همراهی با دشمنان اسلام و مسلمین به شمار نمی‌آید؟

واعظ زاده بهسودی اظهار داشته که چرا مردم افغانستان باید برای شهادت رهبران غزه و لبنان تسلیت بگویند. این سخن نشان‌دهنده نوعی بی‌توجهی به اصول همبستگی اسلامی است. افغانستان در دهه‌های اخیر بیشتر قربانی جنگ‌های داخلی بوده است؛ جنگ‌هایی که به‌دست خود رهبران احزاب سیاسی برپا شد و نه دشمنان خارجی. آیا چنین نزاع‌های برادرکشی جای تسلیت دارد، یا جای شرمساری؟ جهاد مردم افغانستان علیه شوروی، به دلیل جنگ‌های داخلی پس از آن، در تاریخ گم شد. این عبرتی است که باید به واعظ زاده و هم‌فکران او گوشزد کرد.

واعظ زاده باید بداند که سیاست، رشته‌ای مستقل و پیچیده است و صرف توانایی در خطابه، برای ورود به این عرصه کافی نیست. سیاست نیازمند دانش، تجربه، و بینشی فراتر از نگاه قومی و تباری است. ورود بدون آگاهی به سیاست، تنها به بحران‌های جدید منجر خواهد شد. توصیه می‌شود که ایشان در همان جایگاه پیش‌نمازی باقی بماند و از دخالت در مسائلی که فراتر از تخصص و توان اوست، خودداری کند؛ چرا که پیامدهای این دخالت‌ها، به‌مراتب زیان‌بارتر از منافع کوتاه‌مدت آن خواهد بود.

نویسنده: م. کهریزنوی

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط