خشم طبیعت و آسیب‌پذیری مردم در افغانستان

خشم طبیعت و آسیب‌پذیری مردم در افغانستان

افغانستان بار دیگر در چنگال بلایای طبیعی گرفتار شده است. گزارش اخیر اداره مبارزه با حوادث طبیعی در حکومت طالبان از فاجعه‌ای تازه پرده برمی‌دارد: بارندگی‌های شدید و سیلاب‌های دو روز گذشته در کشور ۳۶ کشته و ۴۰ زخمی برجای گذاشته است.

 این حوادث نه تنها جان انسان‌ها را گرفته، بلکه زندگی و معیشت مردم را نیز صدمه زده است. بر اساس اعلام این اداره، ۲۴۰ خانه مسکونی به‌طور کامل ویران شده و ۶۱ خانه دیگر آسیب‌های جزئی دیده‌اند. بخش زراعت، که ستون فقرات اقتصاد شکننده کشور است، نیز ضربه‌ای سنگین خورده و صدها جریب زمین زراعتی زیر آب یا گل‌ولای مدفون شده است.

مناطق غربی و جنوبی کشور بیش از همه در این فاجعه آسیب دیده‌اند. ولایت‌های فراه، قندهار و هلمند کانون اصلی این بلای طبیعی بوده‌اند. در ولسوالی پشت‌کوه فراه، داستانی تلخ و دردناک رقم خورده است: دو خانواده که برای تفریح به منطقه‌ای کوهستانی پناه برده بودند، در کمین سیل گرفتار شدند و از میان آن‌ها ۲۰ نفر جان باختند و ۴ نفر دیگر زخمی شدند.

در ولسوالی‌های بالابلوک، فراه‌رود و بکواه همین ولایت نیز سیل و توفان سه قربانی دیگر گرفت و خسارات گسترده‌ای به اموال و زیرساخت‌ها وارد کرد. در جنوب، ولایت‌های هلمند و قندهار نیز از این مصیبت در امان نماندند و دست‌کم ۱۰ نفر در اثر باران‌های سیل‌آسا جان خود را از دست دادند. این حوادث بار دیگر زخم کهنه آسیب‌پذیری افغانستان در برابر طبیعت خشمگین را نمایان کرد.

بیشتر بخوانید:  راه‌آهن خواف-هرات آماده انتقال کالاهای بازرگانی شد

گزارش‌های مربوط به سیلاب‌های اخیر در فراه، قندهار و هلمند تنها گوشه‌ای از واقعیت تلخ آسیب‌پذیری مردم افغانستان در برابر بلایای طبیعی را نشان می‌دهد؛ انگار طبیعت نیز به یک دشمن بی‌رحم برای مردم این سرزمین بدل شده است. با این حال، این ماجرا تنها به سال جاری محدود نمی‌شود.

زمستان گذشته نیز روایتی مشابه داشت. سرمای سوزان جان دست‌کم ۱۶۰ نفر را گرفت و سیل و برف صدها خانه و زمین زراعتی را ویران کرد. این تکرار بی‌وقفه فجایع، پرسشی اساسی را پیش می‌کشد: چرا افغانستان همچنان قربانگاه حوادث طبیعی است؟ پاسخ را شاید بتوان در ضعف‌های ساختاری و مدیریتی جستجو کرد که مانند سایه‌ای شوم بر تاریخ دو دهه اخیر این کشور سنگینی می‌کند.

ضعف مدیریتی؛ پاشنه آشیل مقابله با بلایای طبیعی

در دو دهه گذشته، حکومت‌های مختلف افغانستان زیر بار انتقادهای تند و تیز از ناکارآمدی در برابر حوادث طبیعی خم شده‌اند. مردم، نهادهای مدنی، کارشناسان و حتی سازمان‌های بین‌المللی بارها انگشت اتهام را به سوی ضعف ساختاری، کمبود منابع و نبود برنامه‌ریزی موثر نشانه رفته‌اند.

اداره ملی رسیدگی به حوادث طبیعی، که در سال ۱۳۵۲ تاسیس شد، قرار بود سپری در برابر این بلایا باشد، اما گویی در عمل به نهادی ناتوان و واکنشی تبدیل شده که کار چندانی از آن ساخته نیست.

بیشتر بخوانید:  حمله انتحاری در دارالعلوم حقانیه؛ نقش افراطگرایی درافغانستان

منتقدان می‌گویند این اداره هرگز نتوانسته ظرفیت لازم برای پیش‌بینی، پیشگیری یا پاسخ‌گویی کارآمد به زلزله‌ها، سیل‌ها، رانش زمین‌ها و خشکسالی‌ها را بسازد. سیستم‌های هشدار زودهنگام، که در بسیاری از کشورها جان میلیون‌ها نفر را نجات داده‌اند، در افغانستان یا وجود ندارند یا در حد رویاهای دور از دسترس باقی مانده‌اند.

یکی دیگر از انتقادهای کلیدی، سوءمدیریت منابع است. پس از سال ۲۰۰۱، کمک‌های هنگفت بین‌المللی به کشور سرازیر شد، اما بخش اعظم آن صرف جنگ و امنیت شد و حوزه‌هایی مانند حفاظت از محیط زیست و آمادگی برای بلایای طبیعی در اولویت‌های آخر قرار گرفتند. این غفلت، کشور را در برابر طبیعت بی‌دفاع‌تر کرده است. به عنوان مثال، در حالی که سیلاب‌های اخیر خانه‌ها را با خود می‌برد، نبود زیرساخت‌های مقاوم یا برنامه‌های تخلیه اضطراری، ابعاد فاجعه را چند برابر کرد.

کارشناسان محیط زیست سال‌هاست که زنگ خطر را به صدا درآورده‌اند و تاکید می‌کنند که بدون اصلاحات ساختاری، توسعه زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری در پیشگیری، این چرخه مرگبار ادامه خواهد یافت. اما این هشدارها تاکنون گوش شنوایی نیافته‌اند. ضعف در آموزش عمومی در مواجهه با بلایای طبیعی، فقدان تجهیزات نجات و ناکارآمدی در هماهنگی با نهادهای بین‌المللی، زنجیره‌ای از ناتوانی را تکمیل کرده که هر بار با فاجعه‌ای جدید خود را نشان می‌دهد.

بیشتر بخوانید:  سرپرست سفارت امارت اسلامی در پاکستان با نمایندگان مهاجرین افغانستانی دیدار کرد

با این همه، سلسله فجایع طبیعی که افغانستان را بارها درنوردیده، تنها به خشم طبیعت محدود نمی‌شود، بلکه آینه‌ای است که ناکارآمدی‌ها و کاستی‌های عمیق انسانی و مدیریتی را در این کشور به تصویر می‌کشد و آن را در برابر چنین بلایایی شکننده و بی‌پناه ساخته است. مادامی که برنامه‌ریزی‌های کارآمد، سرمایه‌گذاری در ساخت زیربناهای استوار و سیستم‌های پیش‌بینی و هشدار سریع، و آگاهی‌بخشی به مردم در صدر توجه قرار نگیرد، این دور باطل از نابودی، از دست رفتن جان‌ها و دارایی‌های مردم همچنان تداوم خواهد یافت.

شاید طبیعت در ذات خود بی‌رحمی داشته باشد، اما این کاستی‌های ساختاری و غفلت‌های ریشه‌دار در تاریخ حاکمیتی این سرزمین است که درد و رنج ناشی از آن را شدیدتر کرده و چشم‌اندازی نامطمئن را برای ساکنانش رقم می‌زند. برای گسستن این زنجیره‌ی شوم، اراده‌ای استوار و تلاشی همگانی لازم است که فراتر از پاسخ‌های کوتاه‌مدت به بحران‌ها، به سوی آمادگی درازمدت و پیشگیری هدفمند گام بردارد.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط