نویسنده: م. کهریزنوی
طالبان با صدور دستورالعمل تازه برای دانشگاهها و ممنوعیت ۱۸ مضمون درسی و نیز منع تدریس کتابهای که نویسندگان اش زنان و ایرانی ها هستند، بار دیگر نشان دادند که نه اسلام را میشناسند و نه حقوق بشر را. این تصمیم نه تنها آینده علمی افغانستان را به تاریکی میبرد، بلکه بهروشنی بیانگر سوءاستفاده ابزاری از دین است. اسلام، دینی که علمآموزی را بر زن و مرد مسلمان واجب دانسته، اکنون در تفسیر طالبان به ابزاری برای جهلپروری بدل شده است.
امریکا با اشغال افغانستان و سپس با تحویل دادن قدرت به طالبان، بذر تباهی فرهنگی و اجتماعی را کاشت و امروز ما شاهد میوههای تلخ آن هستیم. طالبان، محصول مستقیم سیاستهای دوگانه امریکا و پاکستان، اکنون با محدود کردن دانش و آزادی فکری، نهتنها زنان بلکه کل جامعه افغانستان را هدف گرفته است. حذف مضامین علمی و منع کتابهای زنان و ایرانیان نه تنها خلاف روح اسلام است، بلکه نقض آشکار حقوق بشر و تلاشی برای گسترش جهل و استبداد فکری است.
طالبان مدعیاند که حذف ۱۸ مضمون درسی به دلیل تضاد با «اصول شرعی» صورت گرفته است. پرسش اساسی اینجاست: کدام آیه قرآن یا کدام حدیث معتبر تدریس علوم انسانی، اجتماعی یا فلسفی را حرام دانسته است؟ قرآن کریم بارها بر تفکر، تدبر و طلب علم تأکید کرده است: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» (زمر/۹).
یعنی:بگو: «آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، یکساناند؟»
این آیه نشان میدهد که ارزش و جایگاه عالمان و دانشآموختگان نزد خداوند بالاتر از جاهلان است. اسلام بهصراحت بر برتری علم و ضرورت آموزش تأکید کرده و هیچ محدودیتی در جنسیت، قومیت یا ملیت دانشپژوه قائل نشده است. بنابراین، تصمیم طالبان برای منع آموزش زنان یا تحریم کتابهای نویسندگان زن و ایرانی، آشکارا در تضاد با روح و پیام قرآن کریم قرار دارد.
حال طالبان، با چه استدلالی علومی را که در سراسر جهان اسلام از مصر و ترکیه گرفته تا ایران، اندونزیا و حتی پاکستان تدریس میشوند، در افغانستان حرام اعلام میکنند؟ آیا علم در کابل حرام است و در قاهره و تهران و جاکارتا حلال؟
طالبان تدریس کتابهای نویسندگان زن را ممنوع کردهاند. این تصمیم اگر معیار باشد، پس باید احادیثی را هم که از زبان حضرت عایشه، همسر پیامبر (ص) روایت شده، حذف کنند. زیرا او هم زن بود! جالب اینجاست که صدها حدیث در صحاح سته از زبان او نقل شده است. پرسش چالشی این است: آیا طالبان حاضرند بگویند سخنان و احادیثی که از زبان عایشه روایت شده، اعتبار ندارد؟ اگر نه، پس این ممنوعیت چه معنایی دارد جز زنستیزی کورکورانه و بیمنطق؟
ممنوعیت تدریس آثار نویسندگان ایرانی نیز پرسشبرانگیز است. آیا طالبان میخواهند ادعا کنند که علم، اندیشه و فلسفه مرز جغرافیایی دارد؟ مگر اسلام دین جهانی نیست؟ مگر امام بخاری و مسلم و دیگر بزرگان حدیث همه از مناطق مختلف جغرافیایی نیامدهاند؟ اگر چنین منطقی درست باشد، باید کتابهای بزرگان بخارا و نیشابور هم کنار گذاشته شوند!
حرف اینجاست که طالبان خود هیچ اثر علمی و تحقیقی نداشتهاند و ندارند. نه کتاب فلسفی، نه اثر دانشگاهی و نه کار پژوهشی. آیا قرار است بهجای کتابهای معتبر جهانی، دانشجویان به خواندن جزوات زرد چاپ پاکستان بسنده کنند؟ آیا طالبان میخواهند با حذف دانش بشری، افغانستان را به انبار نادانی و جهل تبدیل کنند؟
این دستور طالبان، آشکارا نقض ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر است که حق آموزش را برای همه تضمین کرده است. از منظر اجتماعی نیز، کشوری که دروازه علم و دانش را ببندد، محکوم به عقبماندگی و وابستگی است. افغانستان با این سیاست، نه تنها زنان و جوانانش را از پیشرفت محروم میکند، بلکه امنیت و ثبات آینده خود را نیز از دست خواهد داد. زیرا جامعهای که در آن عقلانیت سرکوب شود، میدان برای افراطیت و خشونت باز خواهد ماند.
تصمیم طالبان برای حذف مضامین دانشگاهی و منع کتابهای نویسندگان زن و نویسندگان ایرانی، نشانهای روشن از دشمنی این گروه با دانش، تفکر و آزادی است. این تصمیم نه از اسلام سرچشمه میگیرد و نه از عقلانیت. این محدودیت ها در واقع ساختهوپرداخته سیاستهای استعماری است. امریکا با پرورش چنین گروههایی، افغانستان را به میدان جهل و خون بدل کرده و طالبان با اجرای سیاستهای ضدعلمی، این نقشه را کامل میکنند.
افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر به آگاهی، دانش و خرد نیاز دارد. اگر طالبان مسیر خود را تغییر ندهند، این کشور نه تنها از جهان اسلام و مدنیت بشری عقب میماند، بلکه در باتلاق جهل و خشونت غرق خواهد شد. طالبان باید بدانند که اسلامِ واقعی، اسلام علم، خرد و همزیستی است؛ نه اسلام تحجر و زنستیزی.