حادثه تروریستی اخیر در ایالت بلوچستان پاکستان، بار دیگر بحث اتهامات تکراری این کشور علیه افغانستان را به میان آورده است. ارتش پاکستان به تازگی مدعی شده که گروگانگیری مسافران قطار «جعفر اکسپرس» توسط جداییطلبان بلوچ مستقر در افغانستان طراحی و هدایت شده است.
به گفته سخنگوی ارتش، احمد شریف چودری، عملیات نجات گروگانها روز گذشته (چهارشنبه، 22 حوت) با موفقیت انجام شد و تمامی شبهنظامیان دخیل کشته شدند.
او با استناد به شواهدی که هنوز بهصورت شفاف ارائه نشده، ادعا کرده که این اقدام تروریستی از خاک افغانستان برنامهریزی شده و شبهنظامیان از طریق تلفنهای ماهوارهای با مغز متفکر عملیات در افغانستان در ارتباط بودهاند. چودری این حادثه را «تحولی مهم در قواعد بازی» خوانده و وعده تعقیب و مجازات تمامی افراد دخیل را داده است.
با این حال، اتهامات فوق در حالی مطرح میشود که حکومت سرپرست طالبان، پیشتر بارها تاکید کردهاند که خاک این کشور علیه هیچ کشوری استفاده نخواهد شد.
تاکنون واکنشی رسمی از سوی کابل به این ادعاهای جدید نشان داده نشده، اما فقدان مستندات قابل قبول از سوی پاکستان، لزوم بررسی بیطرفانه را بیش از پیش برجسته میکند.
تکرار اینگونه اتهامات از سوی اسلامآباد، پرسشهایی جدی درباره استراتژی این کشور در مواجهه با ناامنیهای داخلیاش به وجود آورده است.
پاکستان که خود دهههاست بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در تداوم بحران در افغانستان نقش داشته و از گروههای افراطی حمایت کرده، اکنون که آتش تروریزم دامن خودش را گرفته، به نظر میرسد به جای ریشهیابی مشکلات داخلی، بار دیگر به تاکتیک فرافکنی روی آورده است.
مقامهای پاکستان در سه سال گذشته بارها اتهامات مشابهی را علیه کابل مطرح کرده و ادعا نمودهاند که ناامنیها و حملات مرگبار در کشورشان از خاک افغانستان تحت حاکمیت طالبان سرچشمه میگیرد.
این رویکرد اما نهتنها کمکی به حل معضل امنیتی پاکستان نمیکند، بلکه نادیده گرفتن عمدی ریشههای واقعی ناامنی در این کشور را به وضوح نشان میدهد. در واقع، این اتهامزنیها به جای ارائه راهحلی سازنده، بیشتر بهعنوان ابزاری برای فرافکنی و منحرف کردن توجه از مشکلات داخلی به کار گرفته شده است.
ایالت بلوچستان هم سالهاست که به کانون تهدیدات تروریستی تبدیل شده، اما مقامات پاکستانی به جای تمرکز بر ضعفهای داخلی مانند مدیریت ناکارآمد، فساد ساختاری و سابقه حمایت از گروههای افراطی، ترجیح دادهاند به اتهامزنیهای عجولانه و بدون پشتوانه مستدل متوسل شوند.
این نادیده گرفتن عمدی مسائل ریشهای، نهتنها نشاندهنده عدم تمایل به اصلاح ساختارهای معیوب داخلی است، بلکه تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر ناکامیهای تاریخی در مدیریت امنیت و سیاستهای گذشته این کشور به شمار میرود. در نتیجه، این رویکرد به جای حل بحران، به پیچیدهتر شدن آن دامن زده است.
واقعیت این است که تروریزم یک تهدید فرامرزی و ریشهدار است که نابودی آن نیازمند همکاری جامع بینالمللی است، نه صرف اتهامزنی به همسایگان. حادثه خونین ایالت بلوچستان نیز از این قاعده مستثنی نیست و نمیتوان آن را با فرافکنی و تخریب روابط با افغانستان حلوفصل کرد.
با این همه، بایسته آن است که پاکستان، پیش از هر چیز، باید به عوامل داخلی ناامنیهای خود توجه کند. شناسایی تهدیدات خارجی میتواند بخشی از راهحل باشد، اما این امر نیازمند ایجاد روابط استراتژیک مثبت با همسایگان، بهویژه افغانستان، است، نه تضعیف این روابط با ادعاهای بیاساس.
اسلامآباد به جای انداختن مسئولیت مشکلات خود بر دوش کابل، باید به عمق تهدیدات داخلیاش بپردازد و به دور از هیاهوی تبلیغاتی، راهحلی پایدار برای تامین ثبات در منطقه جستوجو کند.
در غیر این صورت، نهتنها چالشهای امنیتی این کشور برطرف نخواهد شد، بلکه تنشها در روابط کابل و اسلامآباد تشدید شده و منطقه بیش از پیش در گرداب ناامنی فرو خواهد رفت. حل این بحران، بیش از هر چیز، به عزم جدی پاکستان برای مواجهه با واقعیتهای داخلی و همکاری سازنده با همسایگانش وابسته است.