تصمیم دونالد ترامپ برای اعمال تعرفههای سنگین بر واردات کالا از کشورهای مختلف، نه تنها یک حرکت اقتصادی، بلکه یک زمینلرزه سیاسی در نظام تجارت جهانی محسوب میشود. این اقدام که ظاهراً با هدف حمایت از تولید داخلی آمریکا صورت گرفته، در واقع چالشی بر سر بنیانهای تجارت آزاد و نظم اقتصادی حاکم بر جهان خواهد بود. واکنشهای خشمگینانه از بروکسل تا بجینگ (پکن) نشان میدهد که این سیاست ممکن است به نقطه عطفی در روابط بینالمللی تبدیل شود.
ترامپ با این تصمیم خود، بار دیگر بر خلاف جریان غالب در اقتصاد جهانی ایستاده است. در حالی که دهههاست کشورها به سمت کاهش موانع تجاری حرکت کردهاند، این تعرفههای جدید یادآور دورانهای حمایتگرایی افراطی در دهه ۱۹۳۰ است که به تشدید رکود بزرگ انجامید. اما تفاوت اصلی در پیچیدگی اقتصاد امروز است؛ زنجیرههای تأمین جهانی آنچنان درهم تنیده شدهاند که هر ضربهای به یک حلقه، تمام سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد.
چین به عنوان اولین و بزرگترین قربانی این تصمیم، خود را برای یک جنگ تمامعیار تجاری آماده میکند. پکن نه تنها به اقدامات تلافیجویانه روی خواهد آورد، بلکه احتمالاً از این فرصت برای تسریع در برنامههای کاهش وابستگی به دالر استفاده خواهد کرد. اتحادیه اروپا نیز که سالها شریک تجاری مطمئن آمریکا محسوب میشد، اکنون به فکر ایجاد اتحادهای جدید تجاری خارج از حوزه نفوذ واشنگتن است.
تأثیرات ملموس این تصمیم به زودی در زندگی روزمره مردم سراسر جهان احساس خواهد شد. از افزایش قیمت خودرو و لوازم الکترونیکی گرفته تا نوسانات بازارهای مالی، همه و همه پیامدهای این جنگ تجاری خواهند بود. صنایعی که به زنجیرههای تأمین جهانی وابستهاند، از فولاد تا سایر کالاها، با اختلالات جدی مواجه خواهند شد. بانک جهانی هشدار داده که در بدبینانهترین سناریو، رشد اقتصادی جهانی ممکن است تا ۱٫۵ درصد کاهش یابد.
اما شاید مهمترین تأثیر این تصمیم، تغییر در معادلات ژئوپلیتیک باشد. آمریکا با این حرکت ناشیانه به چین و دیگر رقبا فرصت داده تا خود را به عنوان مدافعان جدید تجارت آزاد معرفی کنند. همچنین در درازمدت، این مسئله میتواند به تضعیف موقعیت دالر به عنوان ارز ذخیره جهانی و کاهش نفوذ آمریکا در نهادهای بینالمللی منجر شود.
سؤال اساسی اینجاست که آیا منافع کوتاهمدت این سیاست بر هزینههای بلندمدت آن میچربد؟ تجربه جنگ تجاری ۲۰۱۸ نشان داد که اگرچه برخی صنایع آمریکایی از تعرفهها سود بردند، اما مصرفکنندگان این کشور میلیاردها دالر بیشتر پرداخت کردند. حال با تشدید دوباره این تنشها، به نظر میرسد اقتصاد جهانی در آستانه دورهای جدید از بیثباتی و تحول قرار گرفته است.
در مجموع، این بحران یک آزمون جدی برای رهبران جهان است. آیا آنان قادر خواهند بود از طریق مذاکرات چندجانبه از تشدید جنگ تجاری جلوگیری کنند، یا جهان بار دیگر در دام حمایتگرایی افراطی ایالات متحده گرفتار خواهد شد؟ پاسخ به این سؤال، آینده اقتصاد جهانی را برای سالهای آینده شکل خواهد داد.