در روزگاری که ملتها به دنبال انسجام ملی، وحدت سیاسی و بازسازی خرابیهای تاریخیاند، برخی از سیاستپیشگان هنوز هم در لاک کهنه جنگ سرد، تعصب قومی، و خوشخدمتی برای بیگانگان فرو رفتهاند. آقای گلبدین حکمتیار، یکی از چهرههای پرحاشیه و پرادعای تاریخ معاصر افغانستان، بار دیگر در مقالهای در روزنامه وابسته به حزبش، پاکستان را ناجی منطقه و تجزیهاش را فاجعهای برای تمام همسایگان دانسته است.
بیتردید، هیچ وجدان آگاهی به تجزیه هیچ کشوری دلخوش نیست. ما نیز نیستیم. اما این پرسش پابرجاست که آیا حکمتیار به اندازهای که برای تمامیت ارضی پاکستان اشک میریزد، برای وطن خودش افغانستان نیز دل سوزانده است؟ جناب حکمتیار! تو و افراد ات بود که با جنگهای خونین، با تعصبات کور، و با جاهطلبی بیپایان، کشور را به مرز فروپاشی رساندید. همان تو که امروز دم از وحدت و برادری میزنی، سالها پرچم اختلاف و نفرت را در این سرزمین به اهتزاز درآوردی.
در بخشی از نوشتهات گفتهای که «هند، بلوچستان و خیبرپختونخوا را در طبق طلا به کابل هدیه نخواهد داد.، بسیار خوب، حتی اگر فرض کنیم چنین چیزی ممکن باشد، هیچ سیاستمدار عاقل و ملیگرای افغانستان چنین هدیهای را نه میپذیرد و نه به آن دلخوش است. کسی هم در کابل چنین ادعایی نکرده است. این سخنان سطحی، خام و بیاساس، بیشتر از آنکه تحلیل سیاسی باشند، بیانگر میزان بیخردی و چاپلوسی در برابر پاکستاناند.
در جایی دیگر ادعا کردهای که در طول بیست سال گذشته، امریکا به هند اجازه فعالیتهای گسترده استخباراتی در افغانستان داده بود. بسیار خوب! ولی چرا نگفتی که میدان برای جاسوسانی چون تو و عواملت نیز هموار و باز بود؟ مگر نه اینکه بسیاری از مهرههای طالبان و عوامل استخبارات پاکستان و حتی داعشی ها در قلب دولت جمهوری نفوذ کرده بودند؟ این گزینشی سخن گفتن، هم خودفریبیست و هم مردمفریبی!
تو از «برابری قومی و برادری اسلامی» میگویی، اما گذشتهات سراسر پر است از تعصب قومی، حزبی، قبیلهای و زبانی. این تو بودی که با نگاه تنگنظرانهات، فرصت طلایی سازندگی در چندین دهه گذشته را سوزاندی. و حالا که در کنج خانهات از سوی همان حاکمانی که زمانی سنگشان را به سینه میزدی، محدود شدهای، دم از وحدت و اخلاق اسلامی میزنی؟ مردم افغانستان خوب میدانند که تو دیگر صلاحیت سخن گفتن از برادری و انصاف و برادری دینی را نداری.
تو پرسیدهای «اگر هند نتوانسته بنگلادش و پاکستان را تحمل کند، چگونه افغانستان مستقل و مقتدر را تحمل خواهد کرد؟» پاسخ ساده است: پیش از آنکه از تحمل هند بگویی، بگو چرا تو و حامیانت در پاکستان هیچگاه نخواستید افغانستان یک کشور مستقل و مقتدر باشد؟ چرا همواره در پی تضعیف حاکمیت ملی، نفوذ استخباراتی و پراکندگی قومی بودید؟ امروز بیش از هر زمانی مشخص است که دلسوزی تو برای پاکستان است، نه از سر خیرخواهی منطقه بلکه از روی وفاداری به اربابانی است که همواره خاک ما را جولانگاه خود دیدهاند.
تو پاکستان را پیروز جنگ اخیر با هند معرفی کردهای. اما واقعیت آن است که این درگیری کوتاهمدت، نه پیروزیای برای هند داشت و نه برای پاکستان. تنها نتیجهاش هدررفت سرمایه، افزایش ناامنی و بیشتر شدن بار رنج بر دوش مردم منطقه بود. و این هم مشخص است که هیچ پیروزی پاکستان یا هند، پیروزی افغانستان نیست.
توصیهای به حکمتیار و هوادارانش:
- از کلام خدا و آموزه های رسول اش و اهلبیت رسول اش، و از تاریخ و اشتباهات گذشته تان بیاموزید که زبان خون و تعصب، ما را به هیچجا نخواهد رساند.
- به جای مدح و ثنای کشورهای بیگانه، به مصالح ملت خود فکر کنید.
- بیایید یکبار هم که شده، سیاست را در خدمت صلح، دانش و توسعه ببینید، نه در خدمت بیگانگان و استخبارات بیرحمشان.
امروز مردم افغانستان بیش از هر زمان دیگر تشنه صداقت، استقلال، صلح و همبستگیاند. دورانی که سرنوشت این کشور در دست چهرههایی چون گلبدین حکمتیار و دیگر مزدوران منطقه بود، گذشته است. نسل جدید، چشمان بیداری دارد و میداند که راه نجات افغانستان از دل سیاستورزی مستقل، همگرایی ملی، و قطع وابستگیهای ذلتبار میگذرد. حکمتیار باید بداند: تاریخ را نمیشود برای همیشه فریب داد.