نویسنده: ز. نظری
افغانستان، زخمی کهنه در قلب آسیا، بار دیگر محور گفتوگوهای منطقهای قرار گرفته است. در تهران، جایی که همواره بر «عقلانیت گفتوگومحور» تأکید شده، نمایندگان کشورهای روسیه، چین، پاکستان، تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان گرد آمدند تا از نو بیندیشند: چگونه میتوان از چرخه ناامنی و افراطگرایی در افغانستان بیرون رفت و ثباتی پایدار را در منطقه نهادینه کرد؟
سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در سخنان افتتاحیهاش تصریح کرد که امنیت، رفاه و توسعه افغانستان با منافع همسایگان آن گره خورده است. این سخن در واقع تأکید بر یک فلسفه سیاست خارجی است: «امنیت دیگران، امنیت ماست». ایران با میزبانی این نشست، نشان داد که میخواهد بستری برای گفتوگو، همگرایی و همکاری منطقهای فراهم آورد.
تهران، بهجای صدور نسخه، میکوشد نقش «تسهیلگر» و «پل ارتباطی» را ایفا کند؛ نقشی که در دیپلماسی مدرن، از جنس قدرت نرم است و بر «اعتمادسازی» و «حکمت در عمل» استوار است.
در جهانی که منافع ملی اغلب با رقابت تعریف میشود، نشست تهران بر «منافع مشترک» تأکید دارد؛ امنیت جمعی، مبارزه با افراطگرایی، توسعه اقتصادی و همگرایی فرهنگی.
افغانستان اگر در گذشته میدان رقابت بوده، امروز باید به محور همکاری تبدیل شود. مسیرهای انرژی، کریدورهای ترانزیتی، تجارت و پیوندهای فرهنگی، همه میتوانند افغانستان را از «قلب بحران» به «قلب همکاری» بدل سازند.
این نشست با حضور قدرتهای آسیایی، نشانهای است از بیداری منطقه؛ بیداری در برابر این حقیقت که توسعه و ثبات هیچ یک بدون دیگری ممکن نیست.
در تحلیل بحران افغانستان، همواره خطر نگاه جانبدارانه وجود داشته است. اما نشست تهران، با رویکردی محترمانه و متوازن، از هرگونه داوری یکجانبه پرهیز کرد. تأکید بر گفتوگوی بین همه جریانهای سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان، یادآور این حقیقت است که هیچ صلح پایداری بدون عدالت، و هیچ عدالت پایداری بدون احترام به تنوع انسانی بهدست نمیآید.
ایران، با تجربه تاریخی و فرهنگی خود در همزیستی اقوام و مذاهب، میتواند الگوی گفتوگوی درونتمدنی و همزیستی خردمندانه باشد.
افغانستان تنها مسئلهای ژئوپولیتیک نیست؛ فاجعهای انسانی نیز هست. میلیونها مهاجر، کودکان بیسرپناه، زنان بازمانده از آموزش، و نسلی که میان جنگ و ناامیدی به دنیا آمده است.
نشست تهران، هرچند سیاسی است، اما در لایه عمیقتر خود، تلاشی برای احیای بُعد انسانی بحران افغانستان به شمار می رود.
کشورهای حاضر در این نشست، افزون بر سیاست، باید به ابعاد انسانی بحران نیز بپردازند؛ زیرا امنیت بدون کرامت، آرامش بدون آموزش، و توسعه بدون عدالت، مفهومی پوچ خواهد بود.
در این میان، اشتراکات فرهنگی و دینی میان ملتهای منطقه از پیوندهای تمدنی تا ارزشهای اخلاقی اسلام، انسانیت و عدالت میتواند پلی باشد میان سیاست و وجدان انسانی.
نشست تهران را میتوان نقطهای از بازگشت عقلانیت در سیاست منطقه دانست؛ جایی که به جای رقابت بر سر نفوذ، همکاری بر محور منافع مشترک مطرح میشود.
ایران در این میان، نقشی محوری دارد: نه بهعنوان مدعی، بلکه بهعنوان تسهیلگر صلح، حامی ثبات و حامل پیام گفتوگو.
اگر کشورهای منطقه بتوانند این مسیر را ادامه دهند، شاید افغانستان بار دیگر از «جغرافیای رنج» به «جغرافیای امید» تبدیل شود.
تهران امروز نه فقط میزبان یک نشست دیپلماتیک، بلکه میزبان یک اندیشه است؛ اندیشهای که میگوید:
«راه صلح از گفتوگو میگذرد، و گفتوگو تنها زمانی معنا دارد که بر پایه احترام، مسئولیت و انسانیت بنا شود.»




