در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده، دونالد ترامپ بار دیگر با اظهاراتی جنجالی، توجهها را به سوی افغانستان جلب کرده است. رئیسجمهور امریکا اخیرا در نشست خبری مشترک با کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، از تلاش دولتش برای بازپسگیری پایگاه هوایی بگرام سخن گفت.
این پایگاه، که زمانی قلب تپنده عملیات نظامی امریکا در افغانستان بود، اکنون نمادی از ناکامیهای گذشته و آرزوهای استراتژیک آینده آن کشور به شمار میرود.
ترامپ با انتقاد شدید از شیوه خروج نیروهای امریکایی در دوران جو بایدن، این اقدام را «خبر فوری» توصیف کرد. او تأکید کرد که بگرام نه تنها یک پایگاه نظامی است، بلکه موقعیتی استراتژیک دارد که تنها یک ساعت با سایتهای هستهای چین فاصله دارد.
ظاهرا این ادعا، ریشه در نگرانیهای ژئوپلیتیکی واشنگتن نسبت به پکن دارد و بگرام را به ابزاری برای نظارت بر فعالیتهای هستهای چین تبدیل میکند.
تاریخچه بگرام به دهه ۱۹۵۰ میلادی بازمیگردد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی آن را احداث کرد. این پایگاه بخشی از همکاری اقتصادی مسکو با کابل بود و به عنوان سنگر استراتژیک در برابر کوههای هیمالیا طراحی شد. ساخت آن تا سال ۱۹۷۶ ادامه یافت و شامل برج کنترل و تأسیسات پیشرفتهای بود که در جنگ شوروی-افغانستان نقش کلیدی ایفا کرد.
پس از لشکرکشی امریکا و ناتو در سال ۲۰۰۱ این پایگاه از سوی آنان گسترش یافت. با این که امریکا نقشی در احداث اولیه آن ندارد، ترامپ اکنون با پافشاری بر بازپسگیری آن، بیش از آنکه به حقوق تاریخی این پایگاه اشاره کند، آشکارا بر جنبههای جاسوسی و نظارتی تأکید دارد. این رویکرد، بگرام را به نمادی از هژمونی امریکایی در منطقه تبدیل کرده و سوالاتی درباره نیتهای واقعی واشنگتن مطرح میسازد.
چین، به عنوان قدرت منطقهای، واکنش تندی به این اظهارات نشان داده است. وزارت خارجه این کشور هشدار داده که هر اقدامی برای بازپسگیری بگرام، تنشهای منطقهای را تشدید خواهد کرد و بر لزوم احترام به استقلال افغانستان تأکید کرده است.
روسیه نیز این موضوع را واکنشبرانگیز توصیف کرده و آن را تهدیدی برای امنیت قلمرو خود میبیند. این واکنشها، بگرام را به نقطهای حساس در رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، برای حکومت طالبان در کابل، واگذاری بگرام معادل تسلیم بخشی از خاک افغانستان است. این اقدام، چالشی حیثیتی برای حاکمیت آنها به شمار میرود و بعید است زیر بار آن بروند. طالبان بلافاصله پیشنهاد ترامپ را رد کرده و تأکید کردهاند که امریکا باید بدون حضور نظامی با آنها تعامل کند.
در داخل امریکا هم این اظهارات ترامپ بیش از آنکه برنامهای عملی باشد، ابزاری سیاسی برای حمله به دموکراتها است. ترامپ که خود فرآیند خروج از افغانستان را آغاز کرد، اکنون از ناکامی بایدن در حفظ بگرام سخن میگوید. این رویکرد، بخشی از استراتژی انتخاباتی جمهوریخواهان برای تهییج افکار عمومی و برجستهسازی ضعف رقبا است.
رقابت با چین، محور اصلی انگیزه ترامپ است. او ظاهرا به سایت لوپ نور (Lop Nur) در ایالت سینکیانگ چین در همسایگی با افغانستان اشاره دارد که براساس گزارشها یکی از مراکز اصلی آزمایشهای هستهای این کشور است. این منطقه بیابانی و دورافتاده، برای فعالیتهای حساس ایدهآل است و بگرام میتواند به عنوان سکویی برای نظارت بر آن عمل کند.
ترامپ که در سال ۲۰۱۹ در سفری از پیش اعلامنشده خود به این پایگاه سفر کرده به نظر میرسد بیش از حد مفتون نقش راهبردی این پایگاه با تمرکز بر رقابت با چین، روسیه و سایر برنامههای منطقهای شده است. او پیشتر در اگست ۲۰۲۴ ادعا کرده بود که چین بگرام را اشغال کرده، ادعایی که از سوی طالبان و پکن رد شد.

با این حال، تکرار این ادعاها بیش از برنامه عملی، جنبه تبلیغاتی دارد. ترامپ با حسرت به گذشته مینگرد و ناکامی امریکا در افغانستان را به رقبای سیاسی نسبت میدهد. این رویکرد، بخشی از روایت بزرگتر حسرتخوردن به شکستهای استراتژیک است که واشنگتن را درگیر کرده است.
امکانپذیری بازپسگیری بگرام، سوال اصلی است. از منظر نظامی، حمله دوباره به افغانستان با توجه به جنگ فرسایشی گذشته و خستگی نیروهای امریکایی، غیرعملی به نظر میرسد. کارشناسان هشدار میدهند که این اقدام ممکن است نیاز به اعزام بیش از ۱۰ هزار نیرو داشته باشد و ریسکهای بالایی به همراه آورد.
رویکرد دیپلماتیک نیز چالشبرانگیز است. مذاکره با طالبان برای سازش، با توجه به موضع قاطع آنها در رد حضور نظامی امریکا، بعید است به نتیجه برسد. طالبان تأکید دارند که هر تعاملی باید بدون شرط نظامی باشد و بگرام را بخشی جداییناپذیر از حاکمیت خود میدانند.
حمایت از نیروهای مخالف طالبان برای درگیری گسترده با طالبان و یا تصرف بگرام و دیگر مناطق افغانستان نیز در شرایط فعلی گزینهای ضعیف است. پراکندگی و ضعف مخالفان در افغانستان، امکان توجه و حمایت خارجی را محدود میکند. قدرتهای منطقهای مانند چین و روسیه نیز مخالف هرگونه مداخله خارجی هستند و این مسیر را مسدود میسازند.
با این همه، رویای ترامپ برای بگرام بیش از واقعیت، ابزاری برای سیاست داخلی و رقابت جهانی است. این اظهارات، تنشها را افزایش میدهد بدون آنکه چشمانداز روشنی برای موفقیت ارائه کند.
این درحالی است که افغانستان، پس از سالها جنگ، به ثبات نیاز دارد نه بازگشت به چرخه خشونت. ترامپ با این رویکرد، نه تنها ریسکهای امنیتی را نادیده میگیرد، بلکه میراث پیچیده امریکا در منطقه را پیچیدهتر میسازد.

سیدضیا موسوی/خبرگزاری معمار




