تصریحات اخیر وزیر عدلیه طالبان، عبدالحکیم شرعی، که وظیفه اصلی این گروه را “تحکیم شریعت اسلامی” و نه جلب رضایت جهانی میداند، بار دیگر نیاز به تأمل جدی درباره برداشت و اجرای این گروه از دین مقدس اسلام را آشکار میسازد. پرسشی که در ذهن هر مسلمان آگاه و متفکر شکل میگیرد این است: آیا برداشت طالبان از شریعت اسلامی، حقیقتاً منطبق بر آموزههای اصیل اسلام است یا تنها تفسیری محدود و ناقص است که بر مبنای اهداف ایدئولوژیک و سیاسی شکل گرفته است؟
یکی از محورهای مهم انتقاد از طالبان، نقض گسترده حقوق زنان و دختران است. منع دختران از تحصیل و مشارکت اجتماعی، نه تنها با اصول اسلام مغایرت دارد، بلکه خلاف سنت پیامبر اسلام (ص) است که بر اهمیت علمآموزی برای تمام مسلمانان – فارغ از جنسیت – تأکید کردهاند. پیامبر اسلام میفرماید: “طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة“ (تحصیل علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است).
اگر طالبان مدعی اجرای شریعت هستند، چگونه میتوانند این فرمان صریح را نادیده بگیرند؟
آیا رهبر طالبان، هبتالله آخندزاده، که دستورات وی مبنای تصمیمگیریهاست، دارای دانش کافی و تخصص دینی برای چنین تفاسیری است؟
آیا ایشان از مراکز معتبر دینی و علمی مدرکی دارد که حق استنباط چنین قوانینی را به او بدهد؟ یا این تصمیمات بیشتر برخاسته از تفکرات محدود و غیرعلمی است؟
یکی دیگر از جنبههای بحثبرانگیز، تلقی صدای زنان بهعنوان “عورت” و محدود کردن حضور اجتماعی آنهاست. آیا طالبان فراموش کردهاند که حضرت خدیجه (س)، همسر پیامبر گرامی اسلام، تاجری برجسته بود و در تعاملات تجاری خود با مردان گفتگو میکرد؟ آیا صدای او در انجام معاملات و هدایت امور شنیده نمیشد؟ از سوی دیگر، طبق منابع اهلسنت حضرت عایشه، یکی از بزرگترین راویان بخشی از احادیث پیامبر بود.
اگر زنان نمیتوانستند صدای خود را به گوش دیگران برسانند، چگونه این بخش از میراث اسلامی به ما منتقل میشد؟
طالبان که خود را مجری شریعت اسلامی میداند، چگونه میتواند حقوق شیعیان را – که بخش قابلتوجهی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند – نادیده بگیرد؟
آیا این رویکرد با آموزههای اسلام، که بر عدالت، برادری و احترام به حقوق اقلیتها تأکید دارد، در تناقض نیست؟
اگر وحدت اسلامی هدف اصلی است، چرا چنین رویکرد تبعیضآمیزی در قبال شیعیان در پیش گرفته شده است؟ آنهم در حالیکه شیعیان این کشور همواره نقشی سازنده و حیاتی در آبادانی، اقتصاد، علم، فرهنگ و سیاست افغانستان ایفا کرده و میکنند!
وزیر عدلیه طالبان میگوید که وظیفه این گروه جلب رضایت جهان نیست. البته، هیچکس انتظار ندارد طالبان سیاستهای خود را صرفاً برای رضایت دیگران تغییر دهند، اما وقتی اصول اولیه حقوق بشر و اسلام، مانند حق تحصیل، حق آزادی و حق مشارکت اجتماعی، به صراحت نقض میشود، آیا جامعه جهانی حق ندارد که خواستار اصلاح باشد؟
جالب است که بسیاری از مسائلی که سازمانهای بینالمللی بر آن تأکید دارند، همان موضوعاتی است که اسلام از قرنها پیش بر آنها تصریح کرده است.
طالبان باید به این پرسش اساسی پاسخ دهند: آیا قوانینی که تصویب میکنند، حقیقتاً بازتابدهنده اصول شریعت اسلامی است یا تفسیر محدود و ناقصی است که بیشتر به کنترل جامعه و تحکیم قدرت خودشان منجر میشود؟
اسلام دین عدالت، کرامت و آزادی است. هرگونه انحراف از این اصول، نه تنها وجهه این دین را در جهان خدشهدار میکند، بلکه بر زندگی میلیونها مسلمان بیگناه نیز تأثیرات مخربی خواهد داشت. طالبان اگر واقعاً به شریعت ایمان دارند، باید از سیاستهایی که مغایر با روح اسلام و اصول انسانی است دست بردارند و راهی برای تعامل سازنده و عادلانه با مردم افغانستان و جامعه جهانی بیابند!!!