مطلبی که پیش رو دارید، حقیقتی تلخ را بار دیگر یادآور میشود: جنگ و افراطگرایی نه مرز میشناسد و نه صاحبان اصلی خود را.
امروز هنگامی که شورای علمای دینی پاکستان از طالبان افغانستان میخواهد تا به قطع نامهای که از سوی بیش از هزار عالم دینی افغانستانی مقیم خارج صادر شده عمل کنند، قطع نامهای که به گفتهی این شورا در مخالفت با افراطگرایی تصویب گردیده این پرسش به درستی مطرح میشود که:
چرا خود شما علمای پاکستان، در بیست سال حکومت جمهوریت افغانستان، به همان فتوایی که امروز از زبان علمای افغانستان یادآور میشوید، پایبند نبودید و به آن عمل نکردید؟
چرا آن زمان که تروریستهای زاده و پرورش یافته در مدارس افراطی خاک خودتان، خون مردم بیگناه افغانستان را در کوچه و بازار، مسجد و تکیهخانه، مکتب و دانشگاه می ریختند، لب به اعتراض نگشودید؟
سکوت شما در کنار حمایت آشکار استخبارات و نهادهای افراطی کشور تان همان آتشی را که امروز دامن تان را گرفته، در کشور ما شعله ورتر ساخت و به آن سوخت تازه داد.
چگونه است که اکنون، همان شعلههای افراط گرایی که از خاک شما برخاسته، خون سربازان تان را میریزد و امنیت تان را می بلعد، ناگهان شما را به یاد «فتوای عدم خشونت» انداخته است؟
اگر این بیداری صادقانه است، باید با اعتراف به خطا و جبران گذشته آغاز شود، نه با توصیههای دیرهنگام به دیگران.
و اگر این خواست دیرهنگام با پذیرش مسؤولیتهای پیشین همراه نباشد، بیش از آنکه راه گشا باشد، نشانهای از نفاق در گفتار و کردار خواهد بود.
بحران اعتماد مردم افغانستان به نهادها و بازیگران منطقهای، به آسانی پدید نیامده است.
در طول بیست سال حکومت جمهوریت، دهها سفر رسمی و غیررسمی از سوی مقامات دولتی و دینی افغانستان به پاکستان انجام شد؛ گاه با التماس، گاه با هشدار، و گاه با ارائهی اطلاعات دقیق دربارهی فعالیت گروههای مسلح و تروریستیای که از خاک پاکستان سازمان دهی و تجهیز میشدند و خون مردم افغانستان را می ریختند.
اما پرسش جدی این است:
چرا اکنون به یاد آوردهاید که ریختن خون انسان، غم انگیز و حرام است؟
در حالی که در همان سالهای جمهوریت در افغانستان خون مردم ما ریخته می شد، بسیاری از نهادهای رسمی و شماری از عالمان وابسته به قدرت سیاسی در پاکستان، نه تنها سکوت اختیار کردند، بلکه گاه فتوایی صادر نمودند که مستقیماً علیه نیروهای نظامی و مردم افغانستان به کار گرفته شد.
آیا این فراموشی تاریخی و این بیدار شدن ناگهانی وجدان را میتوان با یک بیانیه جبران کرد؟
آقای طاهر محمود اشرفی میگوید «بین مواضع علمای دینی افغانستان و پاکستان هیچ تفاوتی وجود ندارد». این گزاره باید با دقت بررسی شود. بلی، در سطح اصول دینی اساسی حرام بودن تجاوز و ممنوعیت ترور اشتراک نظر وجود دارد. اما تجربهی عملی دو دههی جمهوریت در افغانستان نشان میدهد که تفاوتی عمیق در میزان مسئولیت پذیری، در پاسخگویی به خشونت سازمان یافته و در نحوۀ مواجهه با گروههای تروریستی وجود دارد. برخی از علمای رسمی و مراکز آموزشی در پاکستان نقش تأیید سیاسی یا اخلاقی در موج افکنی خشونت داشتهاند، خواه با صدور فتوای تحریک و خواه با همدلی علنی با گروههایی تروریستی که علیه مردم افغانستان اقدام میکردند. این تفاوت عملکردی است که باید به روشنی پذیرفته و پاسخ داده شود؛ نه اینکه همه چیز را با جملات کلی و همسان سازی ظاهری صورت بندی کرد.
باید واضح گفت: هرگونه توجیه قتل انسان بیگناه، یا مشروع نمایی خشونت به نام دین، غیرقابل قبول است. قرآن کریم در یک گزارهی اخلاقی بنیادین تأکید کرده است که «هر کس انسانی را بدون دلیل عادلانهای بکشد، چنان است که همهی مردم جهان را کشته است»، این حکم قطعی اخلاقی باید نصّ هر خطابه، هر فتوا و هر بیانیهی رسمی باشد. دین و وجدان دینی، نخستین سد اخلاقی در برابر توجیه خشونتاند.
سخن پیش رو فقط تذکر اخلاقی نیست؛ خواست ما از نهادهای دینی و دولتی پاکستان این است: آیا حاضرند فراتر از بیانیههای لفظی، راهکارهای عملی برای مهار گروههای تروریستی پیشنهاد و اجرا کنند؟ آیا آمادهاند دسترسی به منابع مالی، آموزش و پناهگاه گروههای تروریستی را قطع کنند؟ آیا حاضرند اسناد و شواهدی را که نشان میدهد برخی از این گروهها از خاک یا حمایت بازیگران خارجی بهرهمند بودهاند، افشا و یا پیگیریِ قضایی کنند؟ آیا علما و دولت و مجلس پاکستان حاضرند که دیگر تحت هیچ شرایط گروه های تروریستی را بر علیه مردم افغانستان حمایت نکنند؟ تا وقتی این گامها برداشته نشود، هیچ قطعنامهای آنقدر قاطع و معتبر نخواهد بود که اعتماد از دست رفته را بازگرداند.
ما در افغانستان بهای سنگینی برای خواست صلح پرداخت کرده ایم؛ بهایی که خانوادهها، کودکان و جامعه آن را با خون و اندوه پرداختند، وظیفۀ ما بهعنوان رسانه و مطبوعات این است که صدای کسانی باشیم که از حق زندگی و امنیت محروم شدند؛ و وظیفۀ نهادهای منطقهای و دینی این است که بهجای بازیهای سیاسی، اقدامات واقعی برای جلوگیری از بازتولید خشونت انجام دهند.
قتل و خون ریزی انسان بیگناه، از منظر دین و اخلاق، ممنوع است و باید با صراحت کامل محکوم شود. مردم افغانستان خواهان حقخواهی، پاسخگویی و شفافیت هستند نه فقط بیانیههای نمادین.
اگر میخواهید نام دین را با خون مردم عجین نکنید، زمان پذیرش خطا و جبران عملی فرا رسیده است.



