نویسنده: م. کهریزنوی
تحولات اخیر در کابل و پکتیکا بار دیگر پرده از بحران چندلایه در روابط افغانستان و پاکستان برداشت؛ بحرانی که ریشه در دههها حمایت سازمانیافته اسلامآباد از تروریسم دارد و امروز نهتنها افغانستان، بلکه خود پاکستان را درگیر آتشی کرده که خود افروخته است. طالبان نیز با تکرار اشتباه تاریخی پناه دادن به گروههای تروریستی، افغانستان را به میدان رقابت مرگبار بدل ساختهاند. این شرایط خطرناک، اگر بهموقع مهار نشود، میتواند افغانستان و پاکستان را به سمت یک جنگ ویرانگر تازه سوق دهد؛ جنگی که قربانی نخست و آخر آن مردم بیپناه خواهند بود.
وزیر دفاع پاکستان، خواجه آصف، در سخنان اخیرش طالبان افغانستان را به پناهدادن به تروریستها متهم کرده است. اما فراموش نکنیم که خود او چندی قبل اعتراف کرد که دستگاه امنیتی پاکستان با خواست امریکا و انگلیس، گروههای تروریستی را ایجاد و تقویت کرد تا آتش جنگ در افغانستان شعله ور بماند. این تناقض، چهره دوگانه اسلامآباد را آشکار میسازد: کشوری که خود به ویژه طی سه دهه گذشته خانه و پشتیبان گروه های تروریستی بوده، اکنون افغانستان را به پناهدادن به تروریستها متهم میکند. از منظر دین اسلام، حمایت از کشتار بیگناهان و آوارهسازی میلیونها شهروند افغانستان، گناهی نابخشودنی است. از منظر قوانین بینالملل نیز، پاکستان ناقض حاکمیت ملی افغانستان و حقوق بشری میلیونها شهروند شده است.
و اما طالبان هم در این میان بری از مسئولیت نیستند. آنها همواره حضور گروههای تروریستی در افغانستان را انکار کردهاند، در حالی که شواهد جهانی خلاف آن را ثابت کرده است. کشته شدن ایمنالظواهری در کابل و اکنون نیز هدف قرار گرفتن رهبران تحریک طالبان پاکستانی (TTP) نمونههای بارز این تناقض است. بر اساس گزارشهای بینالمللی، بیش از بیست گروه تروریستی فعال در افغانستان حضور دارند. طالبان باید از سرنوشت پاکستان درس بگیرند؛ پاکستان همان تروریستهایی را که روزی پرورش داد، اکنون در آتششان میسوزد. اگر طالبان هم به این مسیر ادامه دهند، دیر یا زود خودشان طعمه همین آتش خواهند شد.
بیانیه وزارت دفاع طالبان بهدرستی تجاوزات هوایی پاکستان را محکوم کرده است. حمله به مرغه بازار پکتیکا و تخریب ۲۹ دکان غیرنظامی نقض آشکار قوانین بینالمللی و اصول همزیستی مسالمتآمیز است. این نخستین بار نیست که پاکستان خاک افغانستان را بمباران میکند؛ در چهار سال گذشته بارها غیرنظامیان افغان قربانی این حملات شدهاند. این اقدامات نهتنها غیرقانونی، بلکه از منظر اخلاق انسانی و حقوق بشر فاجعهبار است.
پیامدهای جنگ احتمالی میان افغانستان و پاکستان؛ یک جنگ مستقیم میان افغانستان و پاکستان چیزی جز ویرانی به بار نخواهد آورد. مردم افغانستان که زیر فشار فقر، بیکاری و بحران انسانی بهسر میبرند، توان تحمل جنگ تازه را ندارند. پاکستان نیز که با بحران اقتصادی و نارضایتی داخلی مواجه است، نمیتواند هزینه یک جنگ منطقهای را بپردازد. اگر نیرو و انگیزهای برای جنگیدن وجود داشت، مردم افغانستان بر ضد تمام گروههای تروریستی در داخل کشورشان قیام میکردند، نه اینکه بار دیگر به جنگ با پاکستان کشیده شوند.
نقش شوم انگلیس و آمریکا در این بحران؛ نباید از یاد برد که ریشه اصلی این بحرانها به سیاستهای استعماری انگلیس و مداخلههای آشکار امریکا برمیگردد. انگلیس با ترسیم خط دیورند بذر اختلافات را کاشت و آمریکا با استفاده ابزاری از گروههای جهادی و طالبان در جنگ سرد، افغانستان را قربانی بازیهای ژئوپلیتیکی خود کرد. امروز هم هر دو کشور با سیاستهای دوگانه، به جای حل بحران، آن را پیچیدهتر میسازند. این دو قدرت جهانی باید پاسخگوی خونهایی باشند که در خاورمیانه و آسیای میانه به نام مبارزه با تروریسم ریخته شده است، در حالی که خود حامیان اصلی همین گروهها بودهاند.
تحولات اخیر در کابل و پکتیکا زنگ خطری برای آینده منطقه است. پاکستان باید بداند که تجاوز مکرر به خاک افغانستان نهتنها مشروعیت بینالمللی ندارد، بلکه از منظر اسلامی و انسانی نیز جنایت آشکار است. طالبان نیز باید از سیاستهای شکستخورده اسلامآباد درس بگیرند و هرچه زودتر دست از پناه دادن به تروریستها بردارند. افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر به صلح، ثبات و بازسازی نیاز دارد، نه میدان جنگ نیابتی برای پاکستان، انگلیس و آمریکا. اگر رهبران دو کشور خردمندانه عمل نکنند، آتش تازهای شعلهور خواهد شد که دودش چشم ملتهای هر دو کشور را خواهد سوزاند.