بازگشت به‌سوی بی‌پناهی و بی‌سرنوشتی!

برای کشوری چون افغانستان که بخش بزرگی از نیروی انسانی‌اش را در مسیر مهاجرت از دست داده، بازگشت مهاجران می‌توانست فرصتی باشد برای بازسازی. اما این فرصت، در نبود یک اراده‌ سیاسی منسجم، نظام حمایتی مؤثر و مشارکت واقعی مردم، در حال تبدیل شدن به یک تهدید تمام‌عیار است.
بازگشت به‌سوی بی‌پناهی و بی‌سرنوشتی!

در هفته‌های اخیر، موج گسترده‌ای از مهاجران افغان به کشور بازگشته‌اند که این فرایند به قوت ادامه خواهد یافت. بر اساس گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهنده‌ (UNHCR)، تنها در ماه اپریل سال روان بیش از ۲۸۰ هزار مهاجر به افغانستان بازگشته‌اند. این ارقام، آن‌گونه که از ظاهر پیداست، نه‌تنها نشانه‌ی بازگشت امید نیست، بلکه نماد آشکار یک بحران انسانی است که در حال فوران است.

بازگشت مهاجران، در هر کشوری نیازمند آمادگی‌های زیربنایی و ساختاری‌ست؛ از تأمین سرپناه و اشتغال گرفته تا فراهم‌سازی خدمات اولیه درمانی، آموزشی و امنیتی. اما افغانستان کنونی، نه تنها فاقد این بسترهاست، بلکه خود با چالش‌هایی به‌مراتب بزرگ‌تر، از جمله رکود اقتصادی، بحران مشروعیت سیاسی، فروپاشی نظم اجتماعی و تهدیدهای امنیتی درگیر است. در چنین وضعیتی، بازگشت هزاران مهاجر، تنها بر بار بحران موجود می‌افزاید و زندگی بازگشت‌کنندگان را به دامان فاجعه سوق می‌دهد.

آن‌چه شرایط را بحرانی‌تر می‌سازد، وضعیت ویژه برخی از گروه‌های بازگشت‌کننده است؛ از جمله زنان کنشگر، خبرنگاران، فعالان مدنی و اعضای اقلیت‌های مذهبی و قومی. این افراد، در ساختار فعلی که فضا برای کنش مدنی و تنوع فرهنگی بسته شده، نه‌تنها جایی برای بازسازی زندگی خود نمی‌یابند، بلکه در معرض تهدیدات جدی امنیتی قرار دارند. بازگشت برای این گروه‌ها، به‌معنای بازگشت به حاشیه‌نشینی، تهدید، و در برخی موارد، سرکوب دوباره است.

سؤال کلیدی این است: آیا بازگشت مهاجران، در غیاب یک طرح ملی فراگیر و حمایت مؤثر نهادهای مسئول، واقعاً «بازگشت» است یا تنها نوعی از سرگردانی در مرزهای وطن؟ در حال حاضر، نه نهادهای محلی توان مدیریت این جمعیت را دارند و نه نهادهای بین‌المللی از ظرفیت پایدار برای پاسخ‌گویی برخوردارند. کمک ۶۰ میلیون‌ دالری درخواستی از سوی سازمان ملل، حتی اگر فراهم شود، تنها می‌تواند پاسخ‌گوی بخشی از نیازهای کوتاه‌مدت باشد.

بی‌برنامگی در پذیرش مهاجران، نه‌تنها زندگی این قشر آسیب‌پذیر را در معرض فروپاشی قرار داده، بلکه در آینده‌ای نه‌چندان دور می‌تواند به بحرانی اجتماعی بدل شود که با امنیت عمومی، سلامت اجتماعی و انسجام جامعه پیوند می‌خورد. امروز بازگشت‌کنندگان نه‌تنها خانه ندارند، بلکه در خانه خود نیز احساس تعلق نمی‌کنند.

برای کشوری چون افغانستان که بخش بزرگی از نیروی انسانی‌اش را در مسیر مهاجرت از دست داده، بازگشت مهاجران می‌توانست فرصتی باشد برای بازسازی. اما این فرصت، در نبود یک اراده‌ سیاسی منسجم، نظام حمایتی مؤثر و مشارکت واقعی مردم، در حال تبدیل شدن به یک تهدید تمام‌عیار است.

بازسازی افغانستان، بدون بازسازی سیاست، امنیت و عدالت، تنها یک توهّم است. و تا زمانی که این مؤلفه‌ها فراهم نشود، نه بازگشت مهاجران پایدار خواهد بود و نه آینده‌ی کشور.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط