نویسنده: م. نظری
در روز سیزدهم جمادیالثانی، یاد بانویی را گرامی میداریم که در تاریخ، نه تنها مادرِ چهار قهرمان کربلا بود، بلکه خود الگویی از ایمان، ادب، فداکاری و عقلانیت در تندبادهای مصیبت شد.
اُمّالبَنین، زنی از قبیله کلاب، اما از تبار بصیرت و شجاعت، در میان زنان عصر خویش، به نماد «مادرِ آگاه»، وفاداری عاشقانه و انسانگرایی دینی بدل شد.
و امروز، در جهان پرآشوب و پرهیاهوی زنان مدرن، پیام او همچنان زنده است:
زن بودن یعنی محور مهر، عقل و ایثار بودن!
نام «اُمّالبَنین» با واژههایی چون شجاعت، صبر، وفا و ایمان درهم تنیده است. او بانویی است که نه تنها در خانه علی بن ابیطالب علیهالسلام، بلکه در صفحه روشن تاریخ انسانیت نقش جاودان یافت.
در روزگار پس از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، وقتی امام علی (ع) همسری از قبیله کلاب برگزید، کمتر کسی میدانست که این بانوی فرزانه، مادری خواهد شد که فرزندش «حضرت عباس» پرچم وفا را تا ابد در دست نگاه میدارد و خود، آموزگار عقل و ادب برای نسلها خواهد شد.
از همان آغاز، اُمّالبَنین نشانههای بزرگی در گفتار و رفتار داشت. او روزی بعد از ازدواج اش با حضرت علی (ع) به وی گفت:
«از این به بعد مرا فاطمه مخوان، تا کودکانت به یاد مادرشان نیفتند و دلشان نلرزد.»
این جمله کوتاه، اما بلند، نقطه طلایی در تاریخ اخلاق مادری است؛ درسی برای هر زنی که میخواهد در خانهاش صلح، مهر و درایت حاکم باشد.
اُمّالبَنین؛ بانوی ایمان و تقوا
در ایمان اُمّالبَنین، باور و تسلیم، نه در قالب شعائر بلکه در عمق جان معنا مییابد. او با معرفت کامل، همسر ولیّ خدا شد و تمام زندگیاش را وقف ولایت کرد. در نگاه او، دین نه زینت ظاهری که حقیقت زیست بود.
پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «زن نیک، از هزاران مرد ناصالح بهتر است.»
اُمّالبَنین مصداق کامل این سخن بود. در دورانی که زن در جامعه عرب کمتر جایگاه معرفتی داشت، او با عقل، ادب و ایمانش، احترام همسرش حضرت علی (ع) را برانگیخت و در خانهی امامت، مادرِ ادب و عشق شد.
مادرِ شجاعت
فرزندانش از نَسَب پدر شجاع و از طبع مادر رشید بودند. پدرش حِزام بن خالد از دلیران عرب بود و مادرش ثمامه، زنی ادبدوست و فصیح. این ریشهها در عباس، عبدالله، جعفر و عثمان تجلی یافتند.
اُمّالبَنین از آغاز، فرزندانش را نه برای زینت دنیا، بلکه برای خدمت به ولایت تربیت کرد. او به فرزندانش آموخت که:
«در کنار حسین (ع) بمانید، حتی اگر شمشیرها بر تنتان بنشیند.»
شجاعت در قاموس او به معنای نترسیدن نبود؛ به معنای درست ایستادن بود. او زنی بود که در زمانهی خود، مفاهیم وفاداری، سربلندی و آزادی را به نسل آینده آموخت.
صبرِ اُمّالبَنین؛ تجلی خرد در بحران
وقتی خبر شهادت پسرانش را آوردند، نخستین پرسش او این نبود که «عباس چه شد؟»، بلکه پرسید:
«از حسین بگویید، فرزند زهرا زنده است؟»
و چون شنید که حسین (ع) نیز شهید شد، گفت:
«همه چیز در زمین فدای حسین باد.»
این جمله نه از بیعاطفگی، بلکه از اوج معرفت برخاست. او به حقیقتی رسیده بود که عارفان بعدها آن را چنین گفتند:
«عشق حقیقی، ترجیح ولایت بر عاطفه است»
در این لحظه، صبر اُمّالبَنین نه سکوتِ اندوه بار که نطقِ آگاهانه بود. او گریه میکرد اما گریهاش آگاهی بود؛ اندوهش الهام بخش بود. روزها به بقیع میرفت، مرثیه میخواند و مردم را از غفلت بیدار میکرد.
اینجا، اُمّالبَنین نه تنها «مادرِ شهیدان» که «مفسرِ صبر» بود.
اُمّالبَنین و پیام او برای زنان امروز
در جهانی که زنان مدرن میان دو قطب افراط (تجمل، رقابت، خودخواهی) و تفریط (سکوت و انفعال) سرگرداناند، اُمّالبَنین نماد تعادل است.
او به ما میآموزد که زن میتواند:
عاقل باشد و عاطفی بماند.
ایمان داشته باشد و در جامعه فعال باشد.
مادر باشد و در عین حال مربیِ اندیشه.
زن امروز اگر بخواهد در بحرانهای خانوادگی و اجتماعی نقشآفرین باشد، باید از اُمّالبَنین بیاموزد که «خرد و مهر» را در کنار هم بنشاند.
او هرگز قربانی نقش مادری نشد، بلکه آن را به معنویترین وظیفه انسانی بدل کرد. امالبنین به ما میآموزد که زن بودن یعنی ساختن، نه فقط زیستن.
امالبنین، الگوی خرد در عصر هیاهو
سیزدهم جمادیالثانی تنها روز یادآوری یک مصیبت نیست؛ روز تولد یک اندیشه است، اندیشهای که در آن ایمان با عقل، عشق با وظیفه، و عاطفه با آگاهی پیوند خورده است.
امالبنین نه در میدان جنگ، که در میدان فهم و ایمان پیروز شد. او به ما میآموزد که انسان بودن، در گرو شناخت «حق» و «وفاداری» به آن است، حتی اگر همهچیز را از دست دهیم.
در دنیای امروز که حقیقت قربانی شعارها شده، صدای اُمّالبَنین هنوز شنیده میشود؛ صدایی که میگوید:
زن اگر با خرد و ایمان برخیزد، جامعه را میسازد، نه تنها خانه را!



