در حالیکه افغانستان در یکی از تاریکترین و سرنوشتسازترین مقاطع تاریخ معاصر خود قرار دارد، صدای نگرانیها از هر سو بلند شده است. کشور، همچون کاروانی سرگردان در لبهی پرتگاهی ژرف ایستاده و هر لحظه ممکن است به سوی فروپاشی کامل بلغزد. در چنین شرایطی آگاهان ، هشدار میدهند که اگر راهی برای وحدت و همبستگی ملی جُسته نشود، افغانستان به سرنوشتی چون سومالیا، سودان یا یوگوسلاوی سابق دچار خواهد شد.
در این گزارش، دیدگاه یکی از تحلیلگران سیاسی درباره وضعیت کنونی افغانستان بررسی شده است.
ویس ناصری، از چهرههای سیاسی و تحلیلگران برجسته افغان، با ابراز نگرانی از وضعیت کنونی کشور در گفتگوی با خبرگزاری معمار می گوید که افغانستان در آستانهی فروپاشی کامل قرار دارد. او تنها راه نجات را ایجاد یک حرکت ملی، متحدانه، و فراگیر سیاسی دانسته است که فراتر از اختلافات قومی، سمتی و ایدئولوژیک، برای حفظ موجودیت کشور عمل کند.
اوبا اشاره به تنش های اخیر میان طالبان و پاکستان می افزاید که «سیاستها و عملکردهای ضد ملی، غیرشرعی و ایدئولوژیک گروه طالبان، همراه با وابستگی به بازیهای استخباراتی، کشور را در مسیر اضمحلال قرار دادهاند.»
او در کنار انتقاد از حاکمیت موجود، به اختلافات تاریخی میان جریانهای سیاسی داخل و خارج کشور نیز اشاره کرده و افزود که نزاعهای قومی، زبانی، حزبی و مذهبی، عملاً به سود دشمنان افغانستان تمام شده و هیچ دستاوردی برای ملت در پی نداشته است.
آقای ناصری با تمرکز بر نا رضایتی مردم از گروه طالبان می گوید: «مبارزه ما با طالبان است، نه با یک قوم خاص. مخالفت ما با گروههای ظالم و استخباراتی است، نه با علمای واقعی دین و حرکتهای ملی–مذهبی.»
به گفته این آگاه سیاسی اگر وضعیت فعلی ادامه یابد، افغانستان ممکن است به سرنوشت کشورهایی چون سودان، سومالیا و یوگوسلاوی سابق دچار شود؛ کشورهایی که بهدلیل تفرقه و جنگ داخلی، دچار فروپاشی ساختارهای دولتی و هرجومرج شدند.
ویس ناصری ، با ابراز نگرانی از آینده مردم افغانستان، خواستار کنار گذاشتن اختلافات میان جریانهای سیاسی و تلاش برای وحدت ملی شد. او گفت که نجات افغانستان تنها در گرو همگرایی صادقانه، گفتوگوی واقعی و اولویتدادن به منافع ملی است.
او با اشاره به عملکرد گروه طالبان، این گروه را متهم به پیشبرد سیاستهای ضدملی، قرائتهای تندروانه مذهبی، و وابستگی استخباراتی میکند؛ مسیری که نه تنها فرصتهای سیاسی را از بین برده، بلکه شالودههای اجتماعی و هویتی افغانستان را نیز در معرض نابودی قرار داده است.
آقای ناصری، تاکید میکند که تفرقههای قومی، سمتی، زبانی و حزبی در میان گروههای سیاسی داخل و خارج، به جای مقابله با بحران، بیشتر به آن دامن زده است. از دید او، دشمنی با طالبان به معنای دشمنی با یک قوم یا مذهب نیست، بلکه مبارزه با جهل، ظلم و سوءاستفاده از دین است.
او از همه نیروهای ملی، دینی، مدنی و سیاسی میخواهد که اختلافات را کنار بگذارند و برای نجات کشور، روی اصول مشترک گردهم آیند. زیرا تنها در سایهی یک حرکت متحد و هدفمند است که میتوان افغانستان را از سقوط حتمی نجات داد.
افغانستان طی سالهای گذشته صحنهی درگیریهای پیچیده در حوزههای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. حکمرانی طالبان همراه با چالشهایی مانند نبود مشروعیت بینالمللی، محدودیت در حقوق فردی، و انسداد بسیاری از مسیرهای توسعه، به اضافه تأثیر منفی تحریمها و قطعی کمکهای بینالمللی، کشورهای همسایه و فرامنطقهای، بار سنگینی بر دوش مردم گذاشته است. در این میان، اختلافات دیرپا میان گروههای سیاسی، رقابت بر سر قدرت، و نزاعهای ایدئولوژیک، قومی، زبانی و مذهبی بارها به هزینههای بزرگ انسانی و اجتماعی منجر شدهاند. هرگاه ملتها به جای همدلی و همکاری، به تفرقه و دشمنی با یکدیگر گراییدهاند، فرصتهای رشد و امید رو به فنا رفتهاند.
به ادامهی تمام خشونت های طالبان ، فقر گسترده ، مسدود بودن دربهای آموزش، حالا مردم افغانستان باید بهای جنگی را بپردازند که نه سودی برایشان دارد و نه ربطی به زندگی شأن.
طالبان با حمایت از تروریزم و پناه دادن به تی تی پی، باعث شده اند که پای همسایهی را به افغانستان بکشاند که سالها از تروریزم میزبانی کرده است، پاکستان مبنی بر ادعای حمله بر مخفیگاه تی تی پی، خانههای مسکونی را هدف قرار میدهد و جان غیر نظامیان را می گیرد، موردی که شهروندان به این باور اند اسلام آباد سالها برای حمله به افغانستان از طالبان استفاده کرد و حالا مستقیم.
که این مسأله در میان فعالان سیاسی، نظامیان پیشین، و مردم نگرانی های عمیق را ایجاد کرده و باعث دوسویی شهروندان کشور نیز شده است.