افغانستان امروز در یکی از حساسترین پیچهای تاریخ خود ایستاده است. سازمان همکاری شانگهای، که مجموعهای از قدرتهای منطقهای و جهانی است، بار دیگر تأکید کرد که تنها راه صلح و ثبات در افغانستان، تشکیل دولت فراگیر با حضور همه اقوام و نیروهای سیاسی است. این پیام روشن به طالبان است: حکومت تکقومی، انحصاری و متکی بر ملاهای فارغ مدارس پاکستان نه مشروعیت دارد، نه توان اداره کشور را، و نه آیندهای جز فروپاشی و انزوا برای افغانستان رقم میزند.
افغانستان سرزمین بیش از سی قوم و ملیت است؛ از تاجیک و هزاره و پشتون گرفته تا ازبک، سادات، ترکمن، ایماق، بلوچ،قرقیز، قزلباش، هندو ها، سیک ها و دهها گروه دیگر. هیچ قدرتی در تاریخ نتوانسته این تنوع را با زور سرکوب کند و یک حکومت تک قومی پایدار بسازد. تجربههای تلخ عبدالرحمان خان خائن تا طالبان امروز نشان داده است که انحصار قومی سرانجامی جز خون، شورش و سقوط ندارد.
طالبان در حالی ادعای حاکمیت دارند که حتی در نشست اخیر سازمان همکاری شانگهای بهعنوان ناظر هم دعوت نشدند. این یعنی تحریم سیاسی و انزوای کامل. پیش از طالبان، افغانستان بهعنوان ناظر حضور داشت، اما امروز حتی همان کرسی ناظر هم از دست رفته است. جامعه جهانی به صراحت میگوید: بدون دولت همهشمول، افغانستان جایی در نظام بینالملل ندارد.
هیچ کشوری طالبان را به رسمیت نشناخته است. حتی روسیه، که از روی لجاجت با امریکا به طالبان نزدیک شده و آنها را به رسمیت شناخته، در نشست شانگهای تأکید کرد که افغانستان باید دولت فراگیر داشته باشد. این یعنی طالبان در قرن بیستویکم نمیتوانند با ذهنیت قبیلهای و مدل عبدالرحمان خان کشور را اداره کنند.
وزارتخانههای افغانستان نمیتوانند با ملاها و مولویها اداره شوند:
- وزارت مالیه نیاز به اقتصاددان دارد، نه ملا.
- وزارت صحت عامه باید در دست داکتران متخصص باشد، نه مولوی ها.
- وزارت تحصیلات عالی نیازمند استادان دانشگاه است، نه شاگردان مدارس پاکستان.
- وزارت خارجه باید زیر نظر دیپلوماتهای کارآزموده باشد، نه ملاهای بیخبر از روابط بینالملل.
- وزارت دفاع و داخله نیازمند افسران آموزشدیده و متخصصاند، نه قوماندانهای جنگی.
طالبان باید بدانند که زمانه تغییر کرده است. قرن بیستویکم، قرن عقلانیت، تخصص و دموکراسی است؛ نه قرن عبدالرحمان خان و نه قرن حکومت قبیلهای. مردم افغانستان حکومت تکقومی نمیخواهند و جهان نیز چنین حکومتی را نمیپذیرد.
دولت همهشمول تنها راه برونرفت از این بحران است. دولتی که بر پایه مشارکت همه اقوام و تخصصگرایی شکل گیرد، میتواند صلح، امنیت، توسعه اقتصادی، رشد علمی و فرهنگی را به ارمغان آورد و افغانستان را از انزوا بیرون بکشد.
در پایان لازم است تأکید کنیم که این سخن به هیچ وجه خدای نخواسته ضد قوم شریف پشتون نیست. پشتونها بخشی بزرگ و ریشهدار از تاریخ و هویت افغانستاناند و سهم آنان در مقاومت، فرهنگ و استقلال کشور غیرقابل انکار است. اما تجربه نشان داده است که حتی برای خود قوم پشتون نیز حکومت تکقومی خطرناک است؛ چرا که تمام شکستها، ناکامیها و مشکلات تنها به نام پشتون نوشته میشود. در حالی که اگر دولت همهشمول باشد، مسئولیتها میان همه اقوام تقسیم میشود و هیچ قومی زیر بار اتهام انحصار و ناکامی له نمیشود. دولت فراگیر برای پشتونها مزایای دیگری هم دارد:
- پشتونها میتوانند در کنار سایر اقوام، در یک فضای عادلانه و سالم، استعدادهای علمی، فرهنگی و اقتصادی خود را شکوفا کنند.
- از نگاه بینالمللی، مشروعیت جهانی و دسترسی به کمکها و فرصتهای توسعه برای پشتونها نیز فراهم میشود.
- امنیت و همزیستی پایدار، زمینهای میسازد که پشتونها به جای جنگ و هزینهدادن، در آرامش و رفاه زندگی کنند.
- و مهمتر از همه، با تقسیم عادلانه قدرت، حیثیت و اعتبار قوم پشتون نیز حفظ میشود و آنان بهعنوان بخشی از یک ملت متحد در کنار سایر اقوام میدرخشند.
پس روشن است که دولت فراگیر نهتنها به سود هزاره، تاجیک، ازبک یا ترکمن و سایر اقوام است، بلکه برای پشتونها نیز بهترین فرصت تاریخی است تا در کنار دیگر اقوام، آیندهای روشن برای افغانستان بسازند.