هشدار تکاندهنده برنامه جهانی غذای سازمان ملل درباره «موج نامرئی مرگ و میر کودکان» در افغانستان، تصویری فاجعهبار از وضعیتی ترسیم میکند که در آن نسل آینده این سرزمین در معرض نابودی قرار گرفته است.
جان ایلیف، نماینده این برنامه، با اعلام اینکه سال جاری با «بالاترین افزایش سوء تغذیه کودکان» آغاز شده، درواقع ناقوس خطری کوبیده که پژواک آن تا سالهای آتی ادامه خواهد یافت.
آمار ارائه شده توسط سازمان ملل، ابعاد واقعی این فاجعه انسانی را نمایان میسازد: پنج میلیون مادر و کودک در حال حاضر از سوء تغذیه رنج میبرند، درحالی که برنامه جهانی غذا تنها قادر به تغذیه ده درصد از جمعیت گرسنه کشور است.
این شکاف عظیم بین نیاز و امکانات، نشاندهنده عمق بحرانی است که ریشههای آن در عوامل متعددی چون بازگشت دو میلیون مهاجر، خشکسالی مداوم، زلزلههای ویرانگر و کاهش چشمگیر بودجه بشردوستانه نهفته است.
اما آنچه این بحران را به فاجعهای بیسابقه تبدیل میکند، واکنش حکومت فعلی نسبت به این هشدارهای جهانی است. در شرایطی که مراکز بهداشتی مجبور به برگشت دادن مادران و کودکان دچار سوء تغذیه شدهاند، به نظر میرسد اولویتهای سیاستگذاران کشور در جای دیگری قرار دارد.
این بیتوجهی نسبت به آسیبپذیرترین قشر جامعه، نه تنها نشاندهنده کمبود درک از اولویتهای ملی است، بلکه پیامهای متناقضی درباره مسئولیتپذیری حکومت ارسال میکند.
تبعات این فاجعه انسانی فراتر از آمار و ارقام است. نسلی که امروز در سن شکلگیری جسمی و ذهنی خود با محرومیت از غذای کافی روبهرو است، فردا به بنیانهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور تبدیل خواهد شد.
سوء تغذیه در دوران کودکی نه تنها رشد جسمانی را مختل میکند، بلکه تواناییهای شناختی و عملکرد تحصیلی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. این یعنی افغانستان در حال از دست دادن سرمایه انسانی خود برای دهههای آتی است.
تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد که سرمایهگذاری در سلامت و تغذیه کودکان، موثرترین راه برای توسعه پایدار محسوب میشود. اما در افغانستان، گویی این حقیقت بدیهی به فراموشی سپرده شده و سرنوشت کودکان، همچون بسیاری از بخشهای دیگر، به حال خود رها شده است. این رویکرد نه تنها با معیارهای بینالمللی حقوق کودک در تضاد است، بلکه زمینهساز بحرانهای عمیقتری در آینده خواهد بود.
پایان یافتن بودجه برنامه جهانی غذا در ماه نوامبر، آخرین ناقوس خطری است که برای جلوگیری از وقوع فاجعه به صدا درآمده است.
راه نجات هم اما تنها در افزایش کمکهای بینالمللی خلاصه نمیشود؛ بلکه نیازمند تغییر بنیادین در نگرش و اولویتهای حکومت فعلی است. زیرا آینده هر کشور در دستان کودکان امروزش شکل میگیرد و نادیده گرفتن این واقعیت، به معنای نادیده گرفتن آینده خود افغانستان است.