افغانستان: تعصب‌زدایی از دل یک ملت

افغانستان: تعصب‌زدایی از دل یک ملت

افغانستان سرزمینی است با پیشینه تمدنی شکوهمند؛ خاستگاه شعر، عرفان، علوم دینی و اندیشه‌های فلسفی. اما امروز، جامعه‌ای است گرفتار در تارهای تعصب، جهل، خشونت و فقر. این تحولات مخرب از پیامدهای مستقیم مداخلات نظامی خارجی و سوءمدیریت رهبران داخلی بوده که سبب ایجاد بحران‌های هویتی، اخلاقی و فرهنگی شده‌اند.

ریشه‌های تاریخی و سیاسی تعصب در افغانستان؛ تعصب قومی و مذهبی در افغانستان سابقه‌ای تاریخی دارد، اما با آغاز جنگ‌های مجاهدین پس از خروج ارتش سرخ شوروی، این تعصبات رنگ سیاسی گرفت. رهبران جهادی برای کسب قدرت، احساسات قومی و مذهبی را تحریک کردند؛ این روند با روی کار آمدن دوره اول طالبان شدت گرفت. طالبان با قرائت تنگ‌نظرانه‌ای از دین، فرهنگ را حذف و تعصب را تقویت کردند.

بر اساس دیدگاه پی‌یر بوردیو؛«جامعه‌شناس فرانسوی، تعصبات اجتماعی از طریق سرمایه‌های نمادین مانند زبان، دین و آموزش بازتولید می‌شوند.»

در افغانستان نیز نظام آموزشی ناقص و رسانه‌های قوم‌گرا به این بازتولید کمک کرده‌اند. فقر فرهنگی و افول آموزش؛ در سایه جنگ، آموزش یکی از اولین قربانیان بود. بسیاری از کودکان از آموزش محروم مانده و رشد فکری جامعه به عقب رانده شد. تعصبات به‌جای استدلال و مدارای فکری، در ذهن مردم نهادینه شد. به گفته محمد اقبال لاهوری: دین اگر از عقل جدا گردد، جمود است و جنون است.

همانطور که افلاطون گفته است: جهل، خطرناک‌ترین دشمن بشریت است!

برداشت‌های نادرست از دین؛ اسلام، دینی است که بر وحدت و برادری تأکید دارد؛ قرآن می‌فرماید: “إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ” (سوره حجرات، آیه ۱۳). یعنی همانا گرامی‌ترینِ شما نزد خدا، پرهیزکارترینِ شماست.

این آیه به برابری انسان‌ها و معیار برتری در پیشگاه خدا اشاره دارد. در این بخش از آیه، خداوند معیار برتری انسان‌ها را نه نژاد، قوم، رنگ پوست، زبان، یا موقعیت اجتماعی، بلکه تقوا (پرهیزکاری، خداترسی، و عمل به فرمان خدا) معرفی می‌کند. این آیه به شدت با تبعیض‌زدایی، عدالت، و ارزش‌های انسانی در اسلام پیوند دارد.

اما در افغانستان، دین به ابزار سیاسی تبدیل شده است. متاسفانه بعضی رهبران احزاب سیاسی در افغانستان و به ویژه طالبان که امروز قدرت را در دست دارند، دین را به سلاحی برای سرکوب و انحصار قدرت مبدل ساخته اند.

باید توجه داشت که دین واقعی، بر اساس آموزه‌های پیامبر اسلام (ص) و اهل‌بیت (ع)، بر «تفاهم»، «رحمت» و «علم» استوار است. همان‌گونه که علی بن ابی‌طالب فرمود: الناس صنفان، إما أخٌ لك في الدین أو نظیرٌ لك في الخَلق. یعنی: مردم دو دسته‌اند: یا برادر دینی تو هستند، یا همانند تو در آفرینش (انسان بودن)!

رسانه‌های افغانستان، به‌ویژه پس از ۲۰۰۱، رشد چشم‌گیری داشتند، اما بسیاری از آن‌ها به بلندگوی گروه‌های سیاسی و قومی بدل شدند. به‌جای آموزش و روشنگری، بر اختلاف‌ها دمیدند. راه حل، ایجاد رسانه‌های ملی و مستقل است که وحدت و آگاهی را ترویج کنند.

و اما به باور نگارنده راه‌های درمانی:

الف. تقویت نظام آموزشی فراگیر و بی‌طرف، با تأکید بر حقوق بشر، تنوع فرهنگی و آموزش دینی معتدل.

 ب. تقویت جامعه مدنی و نهادهای فرهنگی که بر همگرایی اقوام تمرکز دارند.

 ج. تربیت علمای دینی با بینش اجتماعی، تا در مساجد و رسانه‌ها پیام وحدت و همدلی را ترویج دهند.

د. تولید محتواهای ادبی و هنری که روایت‌های همدلانه و چندقومیتی را برجسته سازند.

 ه. اصلاح قانون اساسی و ساختارهای سیاسی بر پایه عدالت، شایستگی و مشارکت همه اقوام.

تعصب در افغانستان نه‌فقط ریشه در تاریخ معاصر دارد، بلکه نتیجهٔ سوء‌مدیریت، فقر فرهنگی و قرائت ناصحیح از دین است. برای درمان این درد، راهی جز آشتی فرهنگی، آموزش متعالی، و بازسازی نهادهای اجتماعی نداریم. همان‌طور که مولوی گفته است:

“بشنو از نی چون حکایت می‌کند، از جدایی‌ها شکایت می‌کند”

افغانستان نیازمند شنیدن نوای نی همدلی است، نه طبل جنگ تعصب. در سایه گفت‌وگو، آموزش و عدالت، می‌توان امید داشت که جامعه‌ای متحد، آگاه و شایسته برای نسل‌های آینده ساخته شود.

و سعدی نیز گفته است:

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی در این شعر، انسان‌ها را مانند اعضای یک بدن می‌داند که همگی از یک جوهر و سرشت آفریده شده‌اند. از نگاه او، درد و رنج یک فرد، بر دیگران نیز اثر می‌گذارد، همان‌گونه که درد یک عضو از بدن، آرامش کل بدن را بر هم می‌زند. این دیدگاه، همبستگی انسانی و مسئولیت اجتماعی را گوشزد می‌کند. بی‌تفاوتی نسبت به رنج دیگران، نشانه‌ای از دوری از انسانیت است. سعدی با زبانی ساده اما عمیق، معیار آدمیت را در همدلی و همدردی معرفی می‌کند. این بیت‌ها پیام اخلاقی، انسانی و جهانی دارند که در همه زمان‌ها و فرهنگ‌ها قابل فهم و کاربردی است. در نهایت، او تاکید می‌کند که انسان واقعی کسی است که رنج دیگران را رنج خود بداند.

منابع:

  • Bourdieu, P. (1986). The forms of capital. In J. Richardson (Ed.) Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education.
  • Iqbal, M. (1930). Reconstruction of Religious Thought in Islam.
  • نهج البلاغه، خطبه‌ها و نامه‌های علی بن ابی‌طالب.
  • افلاطون، جمهوریت.
  • اقبال لاهوری، اسرار خودی.
  • مولوی، مثنوی معنوی.
  • سوره حجرات، آیه ۱۳، قرآن کریم.

نویسنده: م.کهریزنوی

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email
مطالب مرتبط