نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد بار دیگر پرده از واقعیتی برداشت که سالهاست کارشناسان امنیتی نسبت به آن هشدار میدهند: افغانستان پس از بازگشت طالبان، به پناهگاه امنی برای گروههای تروریستی فراملی بدل شده است. گزارشهای ارائهشده در این نشست، بهویژه درباره فعالیتهای «داعش شاخه خراسان» و نیز گسترش پایگاههای القاعده در این کشور، موجی از نگرانیهای منطقهای و جهانی را دامن زده است.
داعش خراسان، بهعنوان یکی از خطرناکترین شاخههای این گروه تروریستی، اکنون با بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند ارزهای دیجیتال، پلتفرمهای رمزگذاریشده و حتی هوش مصنوعی، در پی جذب نیرو و تأمین منابع مالی است. این تحولات نشان میدهد که تروریسم دیگر تنها یک پدیده نظامی یا ایدئولوژیک نیست، بلکه بهطرزی پیچیده و فناورانه در حال بازتولید و گسترش است. به همین دلیل، تهدید داعش صرفاً به افغانستان محدود نمیشود، بلکه امنیت آسیای مرکزی، اروپا و حتی فراتر از آن را به خطر میاندازد.
در کنار این تهدید، موضوع تحریک طالبان پاکستانی (TTP) نیز بُعد تازهای از بحران را آشکار میسازد. پاکستان بارها هشدار داده که این گروه با استفاده از مناطق مرزی افغانستان دست به سازماندهی حملات علیه مردم و زیرساختهای این کشور میزند. هرچند طالبان در کابل این ادعاها را رد میکنند، اما همکاریهای عملیاتی میان تیتیپی و گروههایی چون ارتش آزادیبخش بلوچستان، حاکی از آن است که افغانستان به کانون تلاقی گروههای شورشی و تروریستی منطقهای تبدیل شده است.
آنچه امروز بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته، فراهم بودن «محیط امن» برای فعالیت گروههای افراطی در سایه حاکمیت طالبان است. گزارشهای سازمان ملل از وجود بیش از هشت پایگاه آموزشی مرتبط با القاعده در افغانستان سخن میگویند؛ موضوعی که نهتنها امنیت آسیای مرکزی، بلکه پروژههای بزرگ اقتصادی، مسیرهای انرژی و خطوط ترانزیتی را نیز تهدید میکند.
بهنظر میرسد رویکرد طالبان در قبال این گروهها، بیش از آنکه مبتنی بر مقابله باشد، بر نوعی «مدارا» یا حتی «همزیستی تاکتیکی» استوار است. طالبان بهخوبی میدانند که برخی از این گروهها، در عین تهدید، میتوانند برایشان ابزار فشار سیاسی یا اهرم مذاکره با کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی باشند. این وضعیت سبب شده است تا افغانستان به «گرهگاه تروریسم جهانی» بدل گردد؛ گرهی که باز شدن آن نیازمند همکاری چندجانبه و راهبردی فراتر از اقدامات نظامی مقطعی است.
شورای امنیت در گزارش خود بهدرستی تأکید کرده که تمرکز صرف بر حذف رهبران تروریستی کافی نیست. ریشههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افراطگرایی باید مورد توجه قرار گیرد. فقر گسترده، انسداد سیاسی، فقدان آموزش و بحران مشروعیت سیاسی در افغانستان، بهترین زمینه را برای رشد و بازتولید گروههای افراطی فراهم آورده است.
در این شرایط، نگرانی منطقهای و جهانی از تهدید تروریسم در افغانستان، تنها یک دغدغه امنیتی نیست؛ بلکه به مسئلهای ژئوپولیتیک، اقتصادی و انسانی بدل شده است. اگر جامعه جهانی در برابر این خطرات راهبردی جامع، مبتنی بر همکاری و هماهنگی اتخاذ نکند، افغانستان میتواند بار دیگر به «پایگاه جهانی ترور» بدل گردد؛ تجربهای که جهان بهای سنگین آن را در دو دهه گذشته پرداخته است.