افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر به «زندانی در عصر دیجیتال» شباهت یافته است؛ زندانی که دیوارهایش نه از سنگ و سیم خاردار، بلکه از محدودیتها و محرومیتهای تحمیلشده بر مردم ساخته شدهاند. آخرین نمونه، قطع گسترده اینترنت در کشور است؛ اقدامی که به دستور طالبان انجام شد و دسترسی میلیونها شهروند به یکی از حیاتیترین نیازهای روزگار معاصر را از میان برد.
اما قطع اینترنت تنها بخشی از یک سلسله سیاستهای محدودکننده است. طالبان با سلب آزادیهای اجتماعی، ممنوعیت تحصیل زنان و جلوگیری از کار آنان، بخش بزرگی از جمعیت افغانستان را عملاً از مشارکت در جامعه حذف کردهاند. رسانهها زیر تیغ سانسور نفس میکشند و هر صدای منتقدی سرکوب میشود. تحمیل افکار یک گروه خاص بر کل ملت، فضایی بسته و خفهکننده ایجاد کرده که هیچگونه خلاقیت، نوآوری و رشد اجتماعی در آن امکان ندارد.
در کنار این، افغانستان روزبهروز به انزوای بیشتری کشانده میشود. تعامل با جامعه جهانی تقریباً به بنبست رسیده و کشور بهجای پیوستن به شبکه جهانی پیشرفت، در حال فرو رفتن در حصاری از بیاعتمادی و بیگانگی است. قطع اینترنت در چنین شرایطی، نه یک تصمیم مقطعی، بلکه نماد بارز زندانیسازی یک ملت است؛ محروم کردن مردمی که حتی در سختترین بحرانها، اینترنت را تنها دریچه ارتباط با جهان بیرون میدانستند.
نکته حایز اهمیت برای حاکمیت، این است که باید درک کند که با دربند کشیدن ملت، نه تنها نمی توان به ثبیت حاکمیت دست یافت، بلکه جرقههای اولیه، برای تحرکات مردمی را در کشور به دنبال خواهد داشت.
باوجود همه این فشارها، امید همچنان زنده است. جامعه افغانستان، بهویژه نسل جوان و زنان، نشان دادهاند که در برابر خاموشی و محدودیت سر خم نمیکنند. هرچند امروز کشور به زندانی بزرگ تبدیل شده، اما تاریخ ثابت کرده است که هیچ دیواری برای همیشه نمیماند. فردای آزادی و رهایی، دیر یا زود، با اراده مردم افغانستان فرا خواهد رسید.