بیش از چهار سال از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان میگذرد، اما این کشور همچنان در چرخهای معیوب از بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسیر مانده است.
جامعه بینالمللی در حالی از به رسمیت شناختن حکومت کنونی خودداری میکند که در محافل جهانی، افغانستان نه به مثابه یک فرصت، بلکه به عنوان منبع تهدید برای ثبات منطقهای و بینالمللی مطرح میشود.
این انزوای سیاسی، زمینهساز تشدید فقر گسترده، بیکاری فلجکننده و موج پیاپی مهاجرتهای انسانی شده که نه تنها افغانستان، بلکه کشورهای همسایه و فراتر از آن را درگیر ساخته است.
در این میانه، حاکمان کنونی به گونهای رفتار میکنند که گویی همه چیز در مسیر طبیعی خود قرار دارد و ضرورتی برای تغییر رویکرد وجود ندارد.
این غفلت از واقعیتهای پیچیده افغانستان، خود نشانهای از عمق بحران است. باید درک کرد که معضل افغانستان صرفاً مسئله یک طبقه، قوم، مذهب یا گروه خاص نیست؛ بلکه آینده کل ملت افغانستان در میان است و هرگونه سود یا زیانی که از این وضعیت ناشی شود، همگان را به یکسان فراخواهد گرفت.
تجربه تاریخی نیم قرن اخیر افغانستان، به روشنی نشان میدهد که حکومتهای تکمحور با رویکردهای گروهی یا قومی، هرگز نتوانستهاند ثبات پایدار ایجاد کنند. از دوران حزب دموکراتیک خلق که با پشتوانه نیروهای نظامی قدرتمند اما بدون مشروعیت مردمی حکومت میکرد، تا ادوار بعدی و اکنون طالبان، همگی گواه این حقیقتاند که تکروی سیاسی به جای ایجاد امنیت، بستری برای بیثباتی مزمن فراهم میآورد.
جامعه جهانی نیز با آگاهی از سابقه طولانی منازعات قدرت در افغانستان، بارها بر ضرورت تشکیل حکومت همهشمول تأکید کرده است. این خواست نه صرفاً یک توصیه سیاسی، بلکه برآمده از درکی عمیق از واقعیت جامعهشناختی افغانستان است.
واقعیت این است که این سرزمین خانه مشترک اقوام، مذاهب و زبانهای متعدد است و تأمین ثبات پایدار، بدون ایجاد سازوکاری سیاسی مبتنی بر این گوناگونی، تحققناپذیر خواهد بود.
بنابراین، تغییر در نگاه و رویکرد حاکمان کنونی نه یک خواست سیاسی، بلکه یک ضرورت حیاتی است که میتواند از تشدید بحرانها و منازعات آتی جلوگیری کند. حکومت موجود باید بپذیرد که راهحل پایدار برای افغانستان در پذیرش همگان و ایجاد نظامی سیاسی است که بر اساس اراده عمومی مردم شکل گرفته باشد. ملت افغانستان پس از دههها درگیری و تجربه حکومتهای انحصاری، از رویکردهای قومی، مذهبی و زبانی خسته شدهاند.
آنچه امروز مردم افغانستان میخواهند، حکومتی است که بر رضایت جمعی استوار باشد. افغانستان برای دستیابی به نظمی قابل قبول در سطح منطقهای و بینالمللی، نیازمند ساختاری فراگیر است که بازتابی از تنوع جامعه باشد.
تنها در سایه چنین نگاهی است که افغانستان میتواند از چرخه معیوب بیثباتی خارج شده و به سوی آیندهای امیدوارتر گام بردارد. تداوم وضعیت کنونی نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه افغانستان را به سوی بحرانهای عمیقتری سوق خواهد داد.