نویسنده: ز. نظری
حادثه 11 سپتامبر 2001، نه تنها یک تراژدی انسانی در خاک امریکا بود، بلکه بهانهای برای آغاز بیرحمانهترین جنگهای قرن بیستویکم شد؛ جنگهایی که میلیونها انسان را قربانی، کشورها را ویران و امید ملتها را به آینده فرو ریخت. افغانستان بیش از همه، قربانی این سناریوی جهانی شد؛ کشوری که دو دهه تمام زیر بار اشغال، بمباران و سیاستهای ویرانگر امریکا شکست خورد و فرهنگ، اقتصاد و امنیتش به تاراج رفت. در این میان، طالبان نیز به جای دفاع از مردم، نقش یک مهره تعلیقکننده توسعه و حقوق شهروندی را ایفا کرد، و مردم افغانستان را در چرخهای بیپایان از خشونت، فقر و ناامنی گرفتار ساخت.
24 سال از حادثه 11 سپتامبر میگذرد، اما پرسش اساسی هنوز پابرجاست: این حملات چه تغییراتی در جهان ایجاد کرد و چرا افغانستان بیش از هر کشور دیگری متحمل تبعات شد؟ ربوده شدن چهار هواپیمای مسافربری توسط گروه القاعده، فرو ریختن برجهای تجارت جهانی و حمله به پنتاگون، تنها آغاز یک سناریوی پیچیده بود. امریکا که خود را نماد ابرقدرتی جهان میدانست، با این حمله تحقیر شد و پاسخ این تحقیر، نه با القاعده، بلکه با مردم بیگناه افغانستان داده شد.
اما واقعیت تلختر، نقش طالبان در این میان است؛ گروهی که به بهانه حفظ قدرت و ایدئولوژی، امنیت، حقوق انسانی و توسعه کشور را قربانی کرد و فرصتهای بازسازی و رشد ملت را سد نمود.
اشغال افغانستان توسط امریکا، یک فاجعه انسانی بیسابقه ایجاد کرد. بیش از 140 هزار انسان غیرنظامی قربانی شدند، میلیونها نفر بیسرپرست و آواره گشتند و نسلهایی از کودکان این سرزمین با آسیبهای روانی و فیزیکی بیدرمان مواجه شدند. حملات امریکا به بهانه 11 سپتامبر، نه علیه تروریسم، بلکه علیه ملت افغانستان انجام شد. طالبان در این میان با عدم ایجاد امنیت و حمایت از گروههای مسلح، نقش خود را در نابسامانی امنیتی پررنگتر کرد.
حادثه 11 سپتامبر بهانهای برای آمریکا شد تا در سراسر خاورمیانه حضور نظامی داشته باشد. از عراق، سوریه، یمن تا حمایت بیچشمداشت از اسرائیل علیه مردم فلسطین و تشکیل و حمایت گروههای تروریستی مانند داعش، همه نشاندهنده سیاست آمریکا در استفاده از خشونت و تروریسم به عنوان ابزار نفوذ در منطقه است. این سیاستها نه تنها باعث تشدید جنگ و خونریزی شدند، بلکه باعث فروپاشی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشورهای منطقه شدند.
28 صفحه محرمانه گزارش کنگره امریکا درباره 11 سپتامبر، نشان میدهد که ممکن است پشت صحنه حملات، دستهای داخلی و بینالمللی فراتر از 19 تروریست وجود داشته باشد. سازمانهای اطلاعاتی، پنتاگون و حتی دولتهای همکار امریکا، ممکن است نقشآفرین باشند. این واقعیت، افسانه ابرقدرتی امریکا را در هم شکست و نشان داد که سیاستهای امریکا نه برای عدالت، بلکه برای سلطه و بهرهبرداری از بحرانها طراحی میشوند.
و اما اکنون که قدرت از سوی امریکا دوباره به طالبان سپرده شد، به جای دفاع از ملت افغانستان، بارها فرصتهای بازسازی و امنیت را از مردم گرفتند. محدودیت آموزش زنان، سرکوب آزادیها، این گروه را به عامل داخلی بیثباتی و بازدارنده توسعه کشور تبدیل کرد. مردم افغانستان در چرخهای از خشونت، فقر و ناامنی گرفتار شدند و هنوز هم متاسفانه فقر و ناامنی ادامه دارد.
طالبان با سیاستهای بسته، محدود کردن آموزش و جلوگیری از پیشرفت زنان، فرهنگ و سرمایه انسانی را نابود کرد. افغانستان که میتوانست با بازسازی و توسعه، جایگاه اقتصادی و فرهنگی منطقهای خود را بازپس گیرد، اما اکنون به نقطهای رسیده که حتی پیشبینی آینده کوتاهمدت آن نیز غیرممکن است.
حادثه 11 سپتامبر، بهانهای برای اشغال و فاجعهای برای ملت افغانستان شد. امریکا با سیاستهای تجاوزکارانه، هزاران جان بیگناه را گرفت، زیرساختها و فرهنگ کشور را نابود کرد و خاورمیانه را به آتش جنگ کشاند. طالبان نیز به جای دفاع از ملت، با سیاستهای سرکوبگرانه و کوتاهی در امنیت، بخشی از بحران داخلی افغانستان را تشدید کردند.
افغانستان امروز، نتیجه دو دهه سیاستهای ویرانگر داخلی و خارجی است: کشوری با اقتصاد و فرهنگ آسیبدیده، جمعیتی روانزده و آیندهای مبهم. در نهایت، درس تلخ 11 سپتامبر این است که تروریسم تنها به القاعده یا داعش محدود نمیشود؛ امریکا و متحدانش با سیاستهای سلطهطلبانه و مزدورپروری، بیشترین آسیب را به ملتهای بیگناه وارد کردهاند و طالبان نیز نقش خود را در این فاجعه نمیتوان نادیده گرفت.