۲۸ اسد ۱۲۹۸، روزی است که افغانستان پس از سالها مقاومت و مبارزه، استقلال سیاسی خود را از استعمار بریتانیا بازپس گرفت. این روز، بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ کشور، نماد غرور ملی و ایستادگی مردمی است که برای آزادی و خودمختاری هزینههای سنگین دادند. از آن زمان، ۲۸ اسد در حافظه تاریخی مردم افغانستان بهعنوان روز عزت و اقتدار ملی باقی مانده است.
اما امروز، در یکصدوششمین سالگرد آن رویداد بزرگ، افغانستان در وضعیتی قرار دارد که پرسشهای جدی درباره معنای واقعی استقلال مطرح شده است. طالبان که چهار سال است بر افغانستان مسلطاند، این روز را «پرافتخار» میخوانند، اما در عمل، استقلال را تنها به معنای رهایی از سلطه مستقیم خارجی تفسیر میکنند؛ حال آنکه استقلال صرفاً رهایی سیاسی از استعمار نیست، بلکه شامل آزادیهای فردی، مشارکت مردم در تصمیمگیریها، رعایت حقوق زنان و اقلیتها، و شکلگیری یک نظام مشروع و پاسخگو نیز میشود.
رهبران طالبان در مراسم امسال ـ از عبدالغنی برادر گرفته تا امیرخان متقی و محمدیعقوب مجاهد ـ همه بر «حفظ استقلال» و «مبارزه با مداخلات خارجی» تأکید داشتند. این نگاه، گرچه در ظاهر دفاع از عزت ملی است، اما پرسش اینجاست: وقتی مردم افغانستان در تعیین سرنوشت خود هیچ نقشی ندارند، آیا میتوان از استقلال سخن گفت؟ استقلالی که تنها در سطح شعار باقی مانده و در عمل، مردم را از ابتداییترین حقوقشان محروم کرده است.
طالبان در این چهار سال، نظامی را بنا نهادهاند که در آن مردم در هیچ عرصهای از حکومتداری شریک نیستند. آزادی بیان به حاشیه رانده شده، حقوق زنان و اقلیتها محدود گردیده، و امید به مشارکت سیاسی جای خود را به دستورات حاکمیتی داده است. در چنین وضعیتی، استقلال به معنای واقعی کلمه ناقص است؛ زیرا بخش بزرگی از جامعه خود را در قید و بند میبیند.
از سوی دیگر، اعتماد به خارج نیز راهگشا نیست؛ تجربه تاریخ نشان داده است که قدرتهای خارجی هرگز دلسوز مردم افغانستان نبودهاند و در جهت کسب منافع خویش عمل کردهاند. در طول دهههای گذشته به خوبی درک و لمس شد که قدرتهای خارجی، جز استعمار و بهرهکشی، هدف دیگری را در کشور ما دنبال نمیکنند.
بنابراین، معنای واقعی استقلال زمانی محقق میشود که مردم افغانستان در درون کشور، خود را شریک قدرت بدانند و در تمامی عرصههای مشروع آزادی داشته باشند. استقلال، تنها رهایی از سلطه خارجی نیست؛ استقلال یعنی مردم آزادانه سرنوشت خویش را رقم بزنند، حقوقشان محفوظ باشد و صدایشان شنیده شود. امروز، افغانستان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف استقلال است؛ استقلالی که هم به معنای حاکمیت ملی باشد و هم به معنای آزادی و کرامت انسانی و اسلامی مردم، نه بخشنامههای که برخاسته از تفکرات گروهی باشد.