در هفتهای که گذشت، اظهارات خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، پردهای دیگر از تحولات ناپیدای پشت صحنه سیاست منطقه را کنار زد. سخنانی که نهتنها از شکایت، بلکه از یک تغییر آشکار در نگرش رسمی اسلامآباد به طالبان حکایت دارد. آصف با لحن گلایهآمیز گفته است که «طالبان و اسرائیل دو طرفی بودند که در عملیات هند علیه پاکستان، از دهلی حمایت کردند.» و با استناد به پراوین ساهنی، تحلیلگر ارشد هندی، افزوده که در عملیات «سندور»، تنها دو طرف همراه هند بودند: اسرائیل و طالبان!
این ادعا، اگر درست باشد، بهمثابه زنگ خطری جدی برای مردم افغانستان است. آیا طالبان، بهعنوان حاکمان کنونی کشور ما، خود را در جایی قرار دادهاند که در معادلات نظامیسیاسی منطقه در کنار اسرائیل و علیه پاکستان ظاهر شوند؟ و اگر چنین است، چه آیندهای در انتظار افغانستان است؟ آیا ما در مسیر بازتولید یک بحران تازه همانند تراژدیهای فلسطین و کشمیر قرار داریم؟
هشدار ما به طالبان این است: اگر امروز با قدرتی بیمحابا وارد بازیهای منطقهای میشوید، فردا ممکن است این همان بازی، شما و کشور ما را به آتش بکشد. افغانستان بیش از این، ظرفیت بحرانسازیهای بیگانه را ندارد.
از سوی دیگر، خواجه آصف در جملهای صریح اما دیرهنگام، اعتراف میکند که پاکستان «دههها از گروههای تروریستی حمایت کرده» و این حمایت را برای منافع امریکا و غرب انجام داده است. او میگوید: «اگر در جنگهای شوروی و پس از آن، در “مبارزه با تروریزم” شرکت نمیکردیم، تاریخ ما بیعیب میماند.»
ما به وزیر دفاع پاکستان میگوییم: اگر امروز این را باور دارید، پس هنوز هم دیر نیست برای آغاز یک مسیر تازه؛ اما تنها در صورتی که حقیقتاً در گفتارتان صادق باشید. تنها سخن گفتن از اشتباه، کفایت نمیکند؛ شما باید رسماً از مردم افغانستان عذرخواهی کنید. نه برای دیپلماسی و نمایش، بلکه برای ادای دین به وجدان انسانی و مسئولیت دینی و تاریخی تان.
این را نیز باید گفت: اکنون که روابط طالبان با دشمنان سنتی پاکستان، از جمله هند، در حال گرم شدن است، اسلامآباد نگران شده است. این نگرانی مشروع است، اما باید بپرسیم: اگر طالبان همچنان متحد استراتژیک پاکستان باقی مانده بودند، آیا باز هم از اشتباهات گذشته خود یاد میکردید؟ پاسخ روشن است: خیر! زیرا سخنان امروز شما بیشتر از سر درد «از دست دادن شریک» است تا حسرت از «پشتیبانی یک گروه ویرانگر». و همین نکته، چهره واقعی رفاقتهای سیاسی منطقه را برملا میسازد؛ اینکه هیچ دوستیای بر پایه اصول شکل نگرفته، بلکه تنها منافع بودهاند که پیوندها را تعریف کردهاند.
برای مردم ما، این تجربه، تکراری تلخ اما آموزنده است: ما نباید هرگز سرنوشت خود را به سیاستگذاران منطقهای بسپاریم. طالبان نیز اگر اندکی به تجربه، تاریخ و خون مردم این سرزمین باور دارند، باید بدانند که هیچ کشوری، نه پاکستان، نه هند، نه دیگران دوستی بدون قید و شرط با افغانستان ندارد. تنها راه بقا، ساختن یک حکومت مستقل، پاسخگو، و متعهد به منافع ملت افغانستان است!
پاکستان! اگر هنوز اندکی وجدان تاریخی در میان نهادهای قدرتتان باقی مانده، رسماً از مردم افغانستان عذرخواهی کنید. هرچند هیچ پوزشخواهیای فرزندان کشتهشده ما را زنده نمیکند و هیچ دستخطی، ویرانیهای چهلساله را آباد نمیسازد، اما آغاز صداقت با مردم این سرزمین است.
و طالبان! شما نیز اگر میخواهید به تاریخ پاسخ دهید نه به سیاست روز، باید راه تان را از بازیهای ابهامآلود منطقهای جدا کنید. افغانستان تنها زمانی قدرتمند خواهد بود که حاکمان اش فقط به مردم خود وفادار باشند، نه به استخبارات بیگانه و ائتلافهای موقت، از تجربه تلخ و ناکارآمد بیست سال حکومت جمهوریت درس عبرت بگیرید.
اینجا نه فلسطین است، نه کشمیر؛ اینجا افغانستان است، سرزمینی که بهای سنگین “ابزار بودن” را دیگر توان پرداخت ندارد.
و این را تاریخ پر زخم اما استوار افغانستان بارها بهروشنی اثبات کرده است که هر کشور یا گروهی چه بیگانه و چه از خود ما، اگر به این مردم خیانت کند، دیر یا زود، به اراده خداوند و همت فرزندان همین خاک، سزای اعمال خویش را خواهد دید!