در جهانی که خشونت سیاسی و کشتار غیرنظامیان به امری تکرارشونده بدل شده، یک اصل اخلاقی باید همواره ثابت بماند:
تروریسم و جنایت علیه انسانها، در هر شکل و از سوی هر بازیگری، محکوم است. چه حملهای با انگیزه یهودستیزانه در سیدنی باشد و چه بمباران گسترده غیرنظامیان در غزه و لبنان.
با این حال، نمیتوان انکار کرد که خشونتها در خلأ رخ نمیدهند. آنچه امروز شاهد آن هستیم، زنجیرهای از کنش و واکنشهای سیاسی، روانی و رسانهای است که مرزهای جغرافیایی را درمینوردد. در این میان، سیاستها و عملکرد صهیونیسم دولتی—بهویژه در قالب دولت افراطی بنیامین نتانیاهو—نقشی جدی در شکلگیری فضای خشم و نفرت جهانی ایفا کرده است.
کشتار دهها هزار غیرنظامی فلسطینی، تخریب سیستماتیک زیرساختهای حیاتی، محاصره، گرسنگی و بیاعتنایی آشکار به حقوق بینالملل، تنها یک فاجعه محلی نیست؛ این تصاویر و روایتها بهسرعت در افکار عمومی جهان بازتولید میشوند و احساس بیعدالتی عمیقی ایجاد میکنند.
نتیجه، خشم جهانی است؛ خشمی که اگر مسیر اخلاقی و سیاسی روشنی نیابد، میتواند به نفرت کور و خشونتهای پراکنده—مانند حملات علیه یهودیان در کشورهای دیگر—منجر شود.
در این نقطه، یک تمایز اساسی و حیاتی باید با صراحت بیان شود: یهودیت یک هویت دینی و فرهنگی است؛ صهیونیسم، بهویژه در شکل دولتی و نظامی آن، یک پروژه سیاسی و قدرتمحور است.
اکثریت مردم جهان با یهودیان، بهعنوان انسانها و پیروان یک دین، مسئلهای ندارند. اعتراض گسترده جهانی متوجه اشغال، تبعیض ساختاری و جنایت دولتی است. اما وقتی دولت اسرائیل آگاهانه خود را «نماینده همه یهودیان جهان» معرفی میکند و هر نقدی را با برچسب «یهودستیزی» پاسخ میدهد، عملاً این دو مقوله را بههم گره میزند و هزینه سیاسی و امنیتی آن را بر دوش یهودیان جهان میاندازد.
در چنین شرایطی، سکوت یا موضعگیریهای مبهمِ برخی نهادهای رسمی یهودی، ناخواسته این تصور نادرست را تقویت میکند که میان یهودیت و صهیونیسم دولتی تفاوتی وجود ندارد. این تصور، هم ناعادلانه است و هم خطرناک؛ زیرا:
الف: راه را برای یهودستیزی واقعی هموار میکند
ب: افراطگرایان را در هر دو سوی منازعه تقویت میکند
ج: امکان همبستگی انسانی با قربانیان واقعی را تضعیف میسازد
از این رو، جامعه یهودیان—بهویژه رهبران دینی، روشنفکران و نهادهای مدنی آن—در برابر یک مسئولیت اخلاقی تاریخی قرار دارند. نه مسئولیت جنایتهای دولت اسرائیل، بلکه مسئولیت مرزبندی علنی، شفاف و عملی با آن.
این مرزبندی، صرفاً با بیانیههای کلی و خنثی محقق نمیشود. بلکه نیازمند:
۱. محکومیت صریح و بیقیدوشرط جنایتهای جنگی
۲. رد استفاده ابزاری از یهودیت برای توجیه خشونت
۳. همبستگی آشکار با قربانیان فلسطینی
۴. حمایت از راهحلهای عادلانه، انسانی و مبتنی بر حقوق برابر است.
چنین رویکردی نه تضعیف یک هویت، بلکه دفاع از کرامت انسانی و آینده همزیستی است. در واقع، صهیونیسم دولتی با سیاستهای خشونتمحور خود، هم به فلسطینیها ظلم کرده و هم یهودیان جهان را در معرض خطر و نفرت قرار داده است.
از غزه تا سیدنی، یک حقیقت مشترک وجود دارد: وقتی جنایت دولتی بدون پاسخ اخلاقی رها میشود، نفرت مرز نمیشناسد.
راه مقابله با این چرخه، نه توجیه خشونت است و نه تعمیم گناه؛ بلکه تفکیک روشن مردم از دولتها، دین از ایدئولوژی، و عدالت از انتقام است.
عدالت، تنها زمانی معنا دارد که برای همه باشد؛ و نفرت، هرگز راهی به سوی عدالت نبوده است.




