طالبان از زمان بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۱، وعدههایی پرطمطراق درباره «عفو عمومی»، «عدالت اسلامی»، «آزادی رسانه» و «حقوق برابر شهروندی» دادهاند، اما در عمل، آنچه رخ داده یک تضاد فاحش میان حرف و عمل، و نقض آشکار اصول دین، اخلاق، و حقوق بشر است. این گزارش تحلیلی، رفتار طالبان را در آینه ادعاهای خودشان، نصوص دینی، و معیارهای بینالمللی مورد بررسی قرار میدهد و میکوشد نشان دهد که این گروه نهتنها مشروعیت دینی ندارد، بلکه از منظر اخلاق و حقوق بشر نیز مردود است.
زمانی که ایالات متحده امریکا با خروج شتابزده و بیبرنامه، عملاً قدرت را در چارچوب معاملهای مبهم به طالبان سپرد، مسیر نابودی تدریجی دستاوردهای بیست ساله افغانستان هموار شد. طالبان بدون گذر از هیچ فرآیند دموکراتیک، بر اریکه قدرت نشست و از همان ابتدا وعدههایی را مطرح کرد که بهزودی مشخص شد چیزی جز بازیهای زبانی برای فریب افکار عمومی نیست.
طالبان از «عفو عمومی» سخن گفتند؛ اما بسیاری از نیروهای امنیتی حکومتهای پیشین، یا بهقتل رسیدند، یا شکنجه شدند، یا در زندانهای ناشناخته ناپدید گشتند. قرآن کریم می فرماید:
« مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ…»؛ به همین جهت، بر بنیاسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.»
پس کجاست این ادعای اسلامی؟ طالبان با ارتکاب قتلهای فراقانونی، مستقیماً با سنت نبوی مخالفت کردهاند.
طالبان گفته بودند که: «تمام باشندگان افغانستان از حقوق مساوی برخوردارند». اما زنان عملاً از تحصیل، کار، مسافرت، و حتی نفس کشیدن در فضای عمومی محروماند. این محرومیتها، بر اساس فقه جعفری و حتی فقه اهلسنت، هیچگونه مبنای شرعی ندارد. پیامبر اسلام فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة.»
تحصیل و کسب علم و دانش، برای زن و مرد، واجب است. تعطیل کردن مکاتب و دانشگاه ها بر روی زنان و دختران و کلاً حذف آنها از جامعه، نه دینیست، نه اخلاقی.
طالبان گفتهاند با اقلیتهای دینی و مذهبی برابر برخورد میکنند. اما حذف رسمی مذهب جعفری از اسناد رسمی، تبعیض علیه هندوها، و مهاجرت اجباری سیکها، چهره واقعی تبعیض مذهبی طالبان را برملا میسازد. این برخلاف اصول قرآن کریم است که در آیه ۴۰ سوره حج میفرماید: «وَلَوْلَا دَفْعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَٰتٌ وَمَسَٰجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا ٱسْمُ ٱللَّهِ كَثِيرًا.»
یعنی: و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلهی برخی دیگر دفع نمیکرد، قطعاً صومعهها، کلیساها، کنیسهها، و مسجدهایی که نام خداوند در آنها بسیار یاد میشود، ویران میگشت.
این یعنی نشان میدهد که اسلام حتی از مکانهای عبادی ادیان دیگر محافظت میکند.
طالبان اعلام کردند رسانهها آزاد خواهند بود، اما امروز بسیاری از خبرنگاران یا در زنداناند یا تبعید شدهاند. مرگ روزنامهنگاران و تعطیلی نهادهای خبری، نشانیست از نفرت از شفافیت. قرآن در سوره زمر، آیات ۱۷–۱۸میفرماید:
فَبَشِّرْ عِبَادِ (۱۷) ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُ ۖ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمْ أُو۟لُوا۟ ٱلْأَلْبَـٰبِ (۱۸)
یعنی: پس بندگانم را بشارت ده،همان کسانی که سخن را میشنوند و از نیکوترین آن پیروی میکنند. آنان کسانیاند که خدا هدایتشان کرده و همانها صاحبان خرد و عقلاند.
این آیات از مؤمنانی سخن میگوید که اهل تعقل و انتخاب آگاهانهاند. آنان کورکورانه تابع سخن دیگران نیستند، بلکه همه گفتهها را میشنوند، سپس بهترین و درستترینشان را برمیگزینند.
در این آیات چند پیام مهم وجود دارد:
- اسلام، دین تعقل و انتخاب آگاهانه است:
از نظر قرآن، بندگان راستین خدا کسانیاند که اهل گوشدادن و سپس «ارزیابی» هستند.
این برخلاف رفتار جزمگرایانه طالبان است که هرگونه سخن متفاوت را کفر یا ارتداد میدانند.
- خدا انسان را به تفکر و انتخاب آزاد دعوت میکند:
بهجای سرکوب عقیدهها، قرآن از مردم میخواهد به حرفها گوش دهند و سپس بهترین را انتخاب کنند. این همان بنیان آزادی بیان و تفکر انتقادی در قرآن است.
- پیروی از بهترینها، نه هر سخنی:
معیار انتخاب، صرفاً پیروی نیست؛ بلکه پیروی از «احسن القول» است. یعنی مؤمن باید قدرت تمییز، داوری و نقد داشته باشد، ویژگیای که در نظامهای استبدادی مذهبی، مانند طالبان، سرکوب میشود.
پس شنیدن و تحلیل آزاد، ریشه در توحید دارد. طالبان اما از حقیقت میترسند.
طالبان، که حضور خارجیها را عامل فساد گذشته میدانستند، حالا دست تمنا به سوی همانها دراز کردهاند. این تناقض، نهتنها اعتبار ایدئولوژیشان را زیر سوال میبرد، بلکه مشروعیت جنگ بیست سالهشان را هم پوچ میسازد. از نظر فلسفه سیاسی، حکومتی که در گفتار، یک چیز میگوید و در عمل، عکس آن را انجام میدهد، نه اخلاقی است و نه شایسته حکمرانی.
ممنوعیت سفر، تحصیل و کار برای زنان، هیچگونه ریشه در سنت عقلگرای اسلامی ندارد.
طالبان در ظاهر با لفاظیهای دینی و وعدههای سیاسی تلاش دارند خود را به عنوان یک نظام مشروع و باثبات معرفی کنند، اما در عمل چیزی جز «جاهلیت مدرن» به نمایش نگذاشتهاند؛ جاهلیتی که با لباس دین، حقیقت را دفن میکند، با شعار عدالت، تبعیض میورزد، و با نام امنیت، وحشت میپراکند.
از منظر دین، اخلاق و فلسفه سیاسی، هیچ حاکمیتی که با دروغ، سرکوب، حذف، و خشونت بنا شود، پایدار نخواهد ماند. همانگونه که امام حسین (ع) در برابر یزید ایستاد تا بگوید: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید»، ما نیز باید امروز با صدای بلند بگوییم: حکومت طالبان، نه اسلامیست و نه مشروع.
اگر جامعه جهانی، نهادهای دینی مستقل، و مردم افغانستان در برابر این «نظام ضد آزادی» ایستادگی نکنند، تاریکی همچنان ادامه خواهد داشت. اما اگر صدای حق، عدالت، و خردورزی بلند شود، حتی قویترین استبدادها نیز فرو خواهند پاشید.