طی ماههای اخیر سطح حملات مرگبار در پاکستان به گونه کمسابقه افزایش یافته و شوک بزرگی در محافل سیاسی و امنیتی آن کشور وارد کرده است.
حمله انتحاری روز گذشتته (سهشنبه، ۸ میزان) در کویته که ده کشته و ۳۳ زخمی به جای گذاشت، تنها یک رویداد امنیتی مجزا نیست؛ بلکه نمودی از بحران عمیقتر است که پاکستان را در دام سیاستهای نیم قرن اخیر خود گرفتار ساخته است.
این حادثه در بیرون پایگاه نیروهای مرزی، همراه با یورش مسلحانه متعاقب آن، گویای پیچیدگی تهدیدات امنیتی در بلوچستان است که اکنون به کانون اصلی ناآرامیهای پاکستان تبدیل شده است.
بلوچستان، با موقعیت استراتژیک و ثروتهای معدنی انبوه، ظرف چند سال گذشته شاهد تشدید قابل توجه خشونت بوده است. آمار انستیتوت مطالعات صلح و منازعه نشان میدهد که تنها در سال ۲۰۲۴ میلادی، ۷۸۲ نفر در این ایالت جان باختند و ۵۲۱ حمله تروریستی در سراسر پاکستان ثبت شد. این ارقام در سال ۲۰۲۵ به ۵۶۷ حمله افزایش یافت، که روند صعودی نگرانکنندهای را نشان میدهد.
نگاهی به ریشههای این بحران، ما را به سیاستهای بلندمدت پاکستان در قبال گروههای شبهنظامی رهنمون میسازد. اسلامآباد که دههها این گروهها را برای اهداف ژئوپولیتیک خود ابزار ساخته بود، اکنون با محصول تلخ همین رویکرد روبهروست. پاکستان هرچند تلاش کرد این شبهنظامیان را همواره تحت کنترل نگه دارد، اما با بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، معادلات به شکل بنیادین دگرگون شد.
گروههای شبهنظامی محلی، هر یک با انگیزههای متفاوت، اما با قدرت تازهیافته، حملات خود را تشدید کردهاند. نخست، خواستار سهم برابر از منابع طبیعی هستند و پروژههای چینی-پاکستانی از جمله دهلیز اقتصادی «کمربند و جاده» را هدف قرار میدهند. سپس، با الهام از پیروزی طالبان، به دنبال براندازی نظام موجود و استقرار حکومت اسلامی سختگیرانه خویشاند.
اسلامآباد در واکنش به این بحران، به سیاست سرزنش بیرونی پناه برده و هند را متهم به حمایت از این گروهها میکند؛ اتهامی که دهلی آن را رد میکند. همچنین پاکستان مدعی است که شبهنظامیان در افغانستان پناهگاه امن دارند و از سوی طالبان حمایت میشوند. حکومت طالبان نیز این اتهامات را رد کرده و مشکلات پاکستان را داخلی میخواند؛ ادعایی که با واقعیتهای تاریخی همخوانی دارد.
واقعیت آن است که بحران امنیتی پاکستان عمدتاً ریشهای درونزا دارد. سیاست پرورش و ابزارسازی از گروههای تروریستی، اکنون به مهمترین تهدید امنیت ملی این کشور تبدیل شده است. برخی از مقامهای پاکستانی که از این رویکرد به عنوان «بازی کثیف» یاد میکنند، در واقع به شکست سیاستهای خود اعتراف دارند.
راه برونرفت از این بحران، مستلزم تحول بنیادین در سیاستهای امنیتی پاکستان است. تا زمانی که اسلامآباد به جای سرزنش دیگران، به اصلاح ساختاری رویکرد خود نپردازد، امید به بهبود وضعیت اندک خواهد بود. هرچند این تغییر دیر آمده است، اما میتواند گامی موثر در جهت پایان دادن به چرخه خشونت باشد که هزینهاش را شهروندان عادی میپردازند.