نشست تازه شورای امنیت نشان میدهد که نگرانیهای جامعه جهانی در خصوص اوضاع افغانستان همچنان پابرجا است و اداره فعلی طالبان اما با گذشت بیش از دو و نیم سال از عمر آن تاهنوز نتوانسته پاسخ قناعتبخشی به جهانیان ارائه کند.
ناظران معتقدند که ادامه این وضعیت از یکسو باعث تداوم انزوای بین المللی کشور خواهد شد و از سوی هم، افغانستان به عنوان عضو غیرمسئول جامعه بین المللی همچنان محل تهدید و نگرانی برای کشورهای منطقه و فرامنطقه باقی خواهد ماند.
در این سوی دیگر، سیاستهای اداره طالبان طی بیش از دو سال گذشته اما نشان میدهد که اداره آنها فاقد یک ظرفیت کلان سیاسی است و نمیتوانند و یا نمیخواهند با توجه به خواستهای جهانی و ناگزیریهای افغانستان، در این راستا مسیر همکاری، تعامل و سازش را در پیش بگیرند.
این اداره به خواستهای جهانی و منطقهای برای حل بحران افغانستان تاهنوز پاسخ مثبتی نداده و مقامات دیپلماتیک آن هم در نشستهای بین المللی با ادعای این که گویا اداره موجود مورد پذیرش همگانی قرار گرفته است کوشش کردهاند با روشهای دیپلماتیک اهمیت این موضوعات را تقلیل دهند.
روشهای سیاسی طالبان در این مدت اما نشان میدهد که این گروه در حکومتداری انعطافپذیری چندانی نداشته و مقتضیات داخلی و خارجی ساختار سیاسی افغانستان را هم درست در نظر نگرفته اند. تصور بر این است که طالبان در پی استحکام نوعی خاص از نظام در کشور است که کمترین پاسخگویی را به مردم و جامعه جهانی داشته باشند.
ظاهرا تلاش طالبان بر این است که اکنون برای افکار جهانی، تصویری از یک افغانستان باثبات، امن و همراه با رضایت داخلی ارائه کنند که در آن محلی برای جولان مخالفانشان نیست و کشورها هم بایستی ناگزیری هایشان را در تعامل با این گروه مدنظر داشته باشند.
واقعیت اما این است که جهانیان از مدتها پیش اوضاع افغانستان به دقت زیر نظر دارند و از زمان روی کار آمدن دوباره طالبان هم در نشستهای گوناگون منطقهای و جهانی دیدگاه هایشان را در خصوص بحران موجود بیان کردهاند. جامعه جهانی از یکسو نگران تبدیل شدن افغانستان به کانون تروریزم و هراسافکنی است و از سوی دیگر، تلاش میکند از ادامه نزاع قدرت در داخل افغانستان، با روشهای دیپلماتیک و مسالمتآمیز جلوگیری کند.
در داخل افغانستان اما بدون درنظرداشت این موارد، گویا طالبان بدین باورند که اختیار سیاسی افغانستان اکنون منحصر به همین گروه است و دیگر هیچ نیرویی در صحنه وجود ندارد که بقای آنها را به چالش بکشد. ظاهرا همین تفکر طالبان بیشتر باعث شده که تاکنون نه اعتنایی به توصیههای جهانی داشته باشند و نه هم روش مذاکره با مخالفان شان را برای شکست بنبست سیاسی فعلی افغانستان بپذیرند.
به نظر میرسد گریز از مسئولیتهای ملی و جهانی نمیتواند چالشهای موجود افغانستان را حل کند، بلکه درک نگرانیها و خواستهای مردم، منطقه و جهان از سوی طالبان و سایر نیروهای ذیدخل در قضایای کشور و به کارگیری یک استراتژی درست و جامع برای رسیدگی به این خواستها میتواند راه حل بحران باشد.