بیش از ۱۳۰۰ روز از ممنوعیت تحصیل دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان میگذرد؛ سیاستی که نهتنها با موازین حقوق بشری در تضاد است، بلکه از منظر دین اسلام، فرهنگ غنی مردم افغانستان و اهمیت علم در جهان معاصر نیز قابل دفاع نیست.
دین اسلام که بر علمآموزی تأکید دارد، هیچگونه تبعیضی میان زن و مرد در کسب دانش قائل نشده است. پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» (دانشجویی بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است). این حدیث صراحتاً بر اهمیت آموزش برای زنان تأکید دارد. در تاریخ اسلام، زنان برجستهای چون حضرت فاطمه (س)، حضرت زینب (س) نقشهای کلیدی در حفظ و نشر معارف دینی ایفا کردهاند.
محدودیتهای کنونی بر تحصیل دختران در افغانستان نهتنها با این تعالیم همخوانی ندارد، بلکه مانع از ایفای نقش زنان در تقویت بنیانهای دینی و فرهنگی جامعه میشود. از منظر فقهی نیز، علمآموزی برای زنان نهتنها مجاز، بلکه در مواردی واجب است، بهویژه زمانی که جامعه به دانش و مهارت آنان نیاز دارد. در شرایطی که افغانستان با چالشهای عمیق اقتصادی و اجتماعی روبهروست، محروم کردن نیمی از جمعیت از آموزش، تضعیف ظرفیتهای انسانی و نقض اصول عدالت اسلامی است.
فرهنگ مردم افغانستان، با وجود تنوع قومی و زبانی، همواره به نقش زنان در خانواده و جامعه ارج نهاده است. زنان افغان در طول تاریخ، از پرورش فرزندان و حفظ ارزشهای فرهنگی گرفته تا مشارکت در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی، نقشی محوری داشتهاند. محرومیت زنان از تحصیل، این نقش تاریخی را تضعیف میکند و به انزوای فرهنگی و اجتماعی آنان منجر میشود. در فرهنگ اسلامی، آموزش زنان نهتنها بهعنوان ابزاری برای توانمندسازی فردی، بلکه بهعنوان عاملی برای تقویت بنیانهای خانوادگی و اجتماعی دیده میشود. مادران تحصیلکرده، نسلی آگاهتر و توانمندتر تربیت میکنند که میتوانند به بازسازی کشور کمک کنند. محدودیتهای آموزشی کنونی، این چرخه مثبت را مختل کرده و به کاهش سرمایه اجتماعی و فرهنگی منجر میشود.
در جهان امروز، علم و آموزش محور توسعه پایدار و رقابت جهانی است. کشورهایی که در آموزش زنان سرمایهگذاری کردهاند، شاهد رشد اقتصادی، کاهش فقر و بهبود شاخصهای اجتماعی بودهاند. در مقابل، محرومیت زنان از تحصیل، به افزایش نابرابری، فقر و بیثباتی منجر میشود. در افغانستان، جایی که بازسازی زیرساختها و اقتصاد به شدت وابسته به نیروی انسانی است، کنار گذاشتن نیمی از جمعیت از چرخه آموزش، به معنای از دست دادن فرصتهای عظیم برای پیشرفت است.
یونسکو گزارش داده که ۱.۵ میلیون دختر افغان از تحصیل محروماند. این رقم نهتنها نشاندهنده یک بحران حقوق بشری است، بلکه هشداری برای آیندهای است که در آن نسل جدیدی از زنان از مشارکت فعال در جامعه بازمیمانند. در عصر دیجیتال و جهانیسازی، کشوری که زنانش از آموزش محروماند، نمیتواند در عرصههای علمی، اقتصادی و سیاسی رقابت کند.
برخی ممکن است استدلال کنند که محدودیتهای آموزشی زنان به حفظ ارزشهای سنتی یا کنترل اجتماعی کمک میکند. اما این دیدگاه نهتنها با واقعیتهای دینی و فرهنگی همخوانی ندارد، بلکه در عمل نیز زیانبار است. محرومیت زنان از تحصیل، به افزایش فقر، کاهش سلامت عمومی، و تضعیف ساختارهای خانوادگی منجر میشود. مادران بیسواد کمتر قادر به حمایت از آموزش فرزندان خود هستند، که چرخه فقر و عقبماندگی را تداوم میبخشد. در مقابل، هیچ سود پایداری از سیاست محرومیت زنان از تحصیل عاید نمیشود. حتی از منظر حفظ سنتها، زنان تحصیلکرده میتوانند با آگاهی بیشتر، ارزشهای فرهنگی و دینی را بهتر حفظ و منتقل کنند. تجربه کشورهای اسلامی مانند مالزی و قطر نشان میدهد که آموزش زنان نهتنها به تضعیف سنتها منجر نشده، بلکه به تقویت جایگاه فرهنگی و اقتصادی این کشورها کمک کرده است.
محرومیت آموزشی دختران در افغانستان، چالشی چندوجهی است که دین، فرهنگ و ضرورتهای عصر حاضر را به مبارزه میطلبد. رفع این محدودیتها یک الزام حقوق بشری است که گامی برای احیای جایگاه افغانستان در منطقه و جهان است. طالبان باید با بازنگری در این سیاست، به تعالیم اسلامی، فرهنگ غنی مردم افغانستان و نیازهای روزگار کنونی پاسخ دهد. توانمندسازی زنان از طریق آموزش، کلید توسعه پایدار و آیندهای روشن برای سرزمین ما خواهد بود.