در چند سال اخیر، افغانستان در کانون تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. این کشور که در گذشته با چالشهای متعدد اجتماعی، اقتصادی و امنیتی مواجه بود، اکنون با بحرانهای حقوق بشری جدیتری روبهرو است. در این وضعیت، گزارشها و واکنشهای اخیر کشورهای مختلف، بهویژه در زمینه حقوق زنان افغانستان، نشاندهنده عمق بحران و تردیدهای جدی در مسیر پیشروی افغانستان است.
غرب، بهویژه ایالات متحده، در سالهای گذشته با وعدههای پرطمطراق برای بهبود وضعیت حقوق بشر و توسعه در افغانستان وارد کشور ما شد، اما در عمل، بهویژه در دوران خروج نیروهای خارجی و تسلط طالبان بر کشور، به وضوح مشاهده شد که این وعدهها به هیچ وجه تحقق نیافتند.
نه تنها غرب نتوانست از حمایت واقعی از مردم افغانستان بهرهبرداری کند، بلکه با ترک افغانستان در زمانی بحرانی و بیتوجهی به وضعیت زنان و کودکان، به طور غیرمستقیم باعث گسترش شرایط جاری کشور و بازگشت محدودیتهای شدید بر علیه زنان شد.
امروز که غرب در برابر رفتارهای طالبان واکنش نشان میدهد، باید از خود بپرسیم: آیا این واکنشها زمانی که مردم افغانستان به کمک نیاز داشتند، به موقع و موثر بود؟
در این بستر، کشورهای غربی بهویژه ایالات متحده با اعمال سیاستهای دوگانه خود، در ظاهر از حقوق بشر دفاع میکنند و در باطن از فشار بر طالبان در زمینههای حقوق بشری به ویژه در مورد زنان و دختران افغانستان استفاده میکنند. اگر کشورهای غربی حقیقتاً به وعدههای خود در حمایت از حقوق بشر در افغانستان پایبند بودند، باید از همان ابتدا نسبت به خطر بازگشت شرایط کنونی هشدار میدادند و راههای مناسبتری برای ایجاد تغییر در کشور فراهم میکردند.
در حال حاضر، طالبان با محدودیتهای روزافزون بر علیه زنان و دختران افغانستان، عملاً وضعیت حقوق بشر در کشور را به مرحله بحرانیتری رسانده است. گزارشها و نگرانیهای سازمانهای بینالمللی و کشورهای مختلف نشان میدهد که طالبان همچنان به سیاستهای ضد زن خود ادامه میدهند و زندگی عمومی زنان را به طرز فجیعی محدود کردهاند.
اما سوالی که در اینجا باید پرسید این است: آیا حفظ روابط با گروههای تروریستی پاکستان و هزینه کردن منابع برای این گروهها، برای طالبان از حقوق زنان و دختران افغانستان مهمتر شده است؟ چرا باید یک حکومت اسلامی که ادعای رهبری مردم افغانستان را دارد، همچنان به سرکوب نیمی از جامعه خود بپردازد؟
طالبان در واقع باید جوابگو باشند که چطور میتوانند ادعا کنند که در راستای منافع مردم افغانستان عمل میکنند، در حالی که برای نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان و دختران هیچ حقوقی قائل نیستند؟
آیا ارزشها و اصول انسانی که در هر دین و فرهنگ دیگری محترم شمرده میشود، تنها به دلیل نوع نگاه مذهبی و اجتماعی طالبان در افغانستان نادیده گرفته شود؟
طالبان اخیراً در اعتراض به نقدهای غربیها نسبت به نقض حقوق بشر در افغانستان و بهویژه ظلمهای صورتگرفته علیه زنان و دختران، به اقدام رژیم اسرائیل در غزه اشاره کردهاند و گفتهاند که چرا در برابر کشتار فلسطینیها در غزه واکنشی نشان داده نمیشود. اما، باید به طالبان یادآوری کرد که جنایات رژیم اسرائیل و کشتار مردم فلسطین محکوم است، ولی این مسئله هیچگونه توجیهی برای نقض حقوق بشر در افغانستان به ویژه در مورد زنان و دختران ندارد. ظلم در یک مکان هرگز نمیتواند بهانهای برای ظلم در مکانی دیگر باشد.
دقیقاً مانند ظلمی که در غزه علیه مردم بیگناه رخ میدهد، بماند که رژیم کودک کش اسرائیل نسبت به مردم و اقوام غیر یهود نگاه توراتی- تلموتی دارند یعنی دیگران را غیر از خود شان انسان نمی شمارند.
اما ظلمی که طالبان علیه زنان و دختران کشور انجام میدهند نیز باید محکوم شود، در واقع، نمیتوان با مطرح کردن ظلم در جای دیگری، ظلم به زنان و دختران افغانستان را توجیه کرد. این تنها تلاش برای تغییر محور موضوع و منحرف کردن توجهها از مسئولیت اصلی طالبان است.
در این مقطع بحرانی، چند سوال اساسی باقی میماند که باید به آنها پاسخ داده شود:
- آیا طالبان واقعاً درک میکنند که سرکوب زنان و دختران، آسیب جدی به ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور وارد کرده و باعث کاهش مشروعیت داخلی آنها خواهد شد؟
- چرا طالبان به جای تلاش برای احیای حقوق اساسی زنان، بهویژه حق آموزش و کار، همچنان به سیاستهای سرکوبگرانه خود ادامه میدهند؟
- آیا آینده افغانستان، بدون مشارکت و حضور فعال زنان، میتواند از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رشد کند؟
- چرا کشورهای غربی از اقدامات جدیتر علیه طالبان برای متوقف کردن نقض حقوق بشر در افغانستان خودداری میکنند و تنها به تهدیدهای بیاثر بسنده میکنند؟
در نهایت، در حالی که جهان بهطور کلی در برابر نقض حقوق بشر در افغانستان سکوت کرده است، این مسئولیت جامعه جهانی است که برای تأمین آیندهای بهتر برای مردم این کشور و بهویژه زنان و دختران، اقداماتی واقعی و مؤثر انجام دهد. طالبان نیز باید درک کنند که سرکوب زنان تنها به نفع هیچکس نیست و در نهایت به تضعیف مشروعیت خودشان منجر خواهد شد. ظلم به زنان و دختران کشور نه تنها بیعدالتی است، بلکه به معنای نابودی آیندهای روشن برای افغانستان خواهد بود.
نویسنده: م. کهریزنوی