اخیراً مقامات برخی کشورهای منطقه بار دیگر بر اهمیت ثبات در افغانستان تاکید کرده و از تلاشهای مشترک برای ایجاد صلح در این کشور حمایت کردهاند.
ضمیر کابلوف، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در سفر به پاکستان بر اهمیت همکاریهای منطقهای و تلاشهای مشترک برای دستیابی به صلح و ثبات در افغانستان تاکید کرده است.
محور گفتگوهای کابلوف در اسلام آباد اوضاع جاری افغانستان بوده و با مقامات پاکستانی در این باره بحث و گفتگو کرده است. مقامات روسیه و پاکستان در این گفتگوها بر تعهدشان برای ایجاد یک افغانستان صلحآمیز و مرفه تاکید کردهاند.
در بیانیهای که پس از این دیدار منتشر شد، آمده است که کابلوف و مقامات پاکستانی توافق کردند که برای حل بحرانهای موجود در افغانستان به تلاشهای خود ادامه دهند. آنها همچنان بر اهمیت هماهنگی میان کشورهای همسایه برای دستیابی به یک افغانستان پایدار تاکید کردهاند.
همچنان مقامات قطر و ترکیه نیز طی دیدارهایی بر تعهد خود برای تقویت ثبات در افغانستان تاکید کردهاند.
تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به تازگی طی نشستی در انقره، بر اهمیت تامین حقوق اساسی مردم افغانستان و ایجاد ثبات در این کشور تاکید کردند.
در بیانیه مشترک پس از دیدار رهبران ترکیه و قطر آمده است که دوحه و انقره از تعامل هماهنگ با افغانستان و تداوم کمکهای بشردوستانه و توسعه پایدار برای مردم این کشور حمایت میکند.
مواضعی از این دست نشان میدهند که جامعه بینالمللی از فرصتهای موجود برای استقرار صلح و امنیت پایدار در افغانستان حمایت میکند و مسئله ثبات و صلح در افغانستان برای کشورهای منطقه و فرامنطقه اهمیت کلیدی دارد.
در همین حال، حکومت طالبان نیز صلح و ثبات در افغانستان را به نفع همه کشورها دانسته و از مواضع اخیر کشورهای نامبرده در خصوص ایجاد ثبات در کشور استقبال میکند.
برخی کارشناسان اما معتقدند که طالبان در سیاست اعلامیشان به ایجاد ثبات در افغانستان علاقهمندی نشان میدهند اما به صورت عملی این گروه زمینهها را برای استقرار صلح و ثبات در کشور محدود کرده است.
عدم تمکین به خواستهای منطقهای و جهانی مبنی بر تشکیل حکومت فراگیر و رعایت حقوق اساسی شهروندان موانع عمدهای به حساب میآیند که امکان تعامل و سازش با این گروه را برای پیریزی زمینههای صلح و ثبات در کشور دشوار میسازد.
فراموش نکنیم که ایجاد صلح و ثبات در افغانستان بحث عمیق و چندجانبه است که بدون درنظرداشت همه جوانب آن، این موضوع صرفا در حد یک توصیه اخلاقی روی کاغذ خواهد باقی خواهد ماند.
از سوی هم، عمدهترین چالش افغانستان حداقل در نیم قرن اخیر که منجر به بیثباتیهای پیهم و فروپاشیهای متعدد نظامها شده بحث انحصار قدرت و در پیش گرفتن سیاست حذف بوده است؛ سیاستی که رگههای برجسته آن در حکومت فعلی طالبان هم خودنمایی میکند.
با این حال، مهمترین مسئلهای که اکنون در بحث ایجاد ثبات در افغانستان زیر اداره طالبان مطرح است مشارکت عمومی و بدون تبعیض همه اقوام، مذاهب و نیروهای متخصص و متعهد در ساختار سیاسی کشور است؛ ساختاری که به معنای واقعی دربرگیرنده منافع همه مردم باشد و از مرزهای تنگ قومی، مذهبی، لسانی … فراتر برنامه و عمل داشته باشد.
آنچه امروزه اما یکبار دیگر افغانستان را در معرض بیثباتی و بنبست قرار داده فقدان یک ساختار همهشمول با قاعدههای وسیع مردمی در کشور است که بتواند با تحکیم وفاق و یکپارچگی ملی زمینهها را برای ایجاد صلح و ثبات پایدار در کشور فراهم سازد.
بنابر این، در شرایط کنونی ضروری به نظر میرسد که در گام نخست تلاشها برای برداشتن عوامل بیثباتی در کشور متمرکز شود، در غیر این صورت هرگونه ایده و نقشهی راه برای ایجاد صلح و ثبات دایمی در کشور نتیجهی مثبت در پی نخواهد داشت.